معنی گداختگی

لغت نامه دهخدا

گداختگی

گداختگی. [گ ُ ت َ / ت ِ] (حامص) عمل گداخته شدن. ذوب شدن.

حل جدول

گداختگی

مذاب بودن


مذاب بودن

گداختگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

گداختگی

ذوب، ذوبان


میعان

گداختگی، گداز، مذاب، روانی

فارسی به عربی

گداختگی

انشطار

فرهنگ فارسی هوشیار

گداختگی

گداخته بودن مذاب بودن.


انصهار

گداختگی گداشدن

انگلیسی به فارسی

flux

گداختگی


fusion

گداختگی


incandescence

افروختگی، گداختگی

فنلاندی به فارسی

fuusio

ذوب , گداختگی , امیزش.

فرانسوی به فارسی

fusion

ذوب , گداختگی , امیزش.

سوئدی به فارسی

fusion

ذوب، گداختگی، امیزش،

عربی به فارسی

انشطار

ذوب , گداختگی , امیزش

معادل ابجد

گداختگی

1055

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری