معنی کوزت
حل جدول
دختر بینوایان
مادر کوزت
فانتین
یار کوزت در بینوایان
ماریوس
دختر بینوایان
کوزت
از شخصیت های رمان بینوایان
کوزت، ژان وال ژان، ژاور، فانتین
واژه پیشنهادی
فانتین
لغت نامه دهخدا
کبود کردن. [ک َ ک َ دَ] (مص مرکب) نیلی کردن. به رنگ کبود درآوردن. ازرق ساختن:
هان تا نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت.
نظامی.
کوز کردن
کوز کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) خمیده و منحنی کردن. خمیده و کج کردن. چفته و منحنی کردن. کج و خم و دوتا کردن:
سپهری که پشت مرا کرد کوز
نشد پست و گردان به جای است نوز.
فردوسی.
هان نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت.
نظامی (الحاقی).
- کوز کردن پشت، به نشانه ٔ تعظیم و احترام و یا ترس خم کردن پشت پیش کسی. سر فرودآوردن:
پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآنکه فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو.
و رجوع به کوز، کوژ، کوز شدن و کوز گشتن شود.
معادل ابجد
433