معنی کندزبان
لغت نامه دهخدا
کندزبان. [ک ُ زَ] (ص مرکب) کسی که زبانش به هنگام سخن گفتن کند باشد. الکن. (فرهنگ فارسی معین):
کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود
که چرب گویان آنجا شوند کندزبان.
فرخی (دیوان ص 329).
ارتات
ارتات. [اِ] (ع مص) کندزبان کردن. کندزبان گردانیدن. (منتهی الارب). گرفته سخن گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی).
لکناء
لکناء. [ل َ] (ع ص) تأنیث الکن. کندزبان.
ارتل
ارتل. [اَ ت َ] (ع ص) مرد گنگلاج. کندزبان.
فرهنگ عمید
حل جدول
اخرس
الکن
کندزبان و الکن
لجلاج
کندزبان، کر و لال
اَخرَس
کندزبان- کر و لال
اَخرَس
کندزبان و کر و لال
اخرس
اَخرَس
کندزبان، کر و لال
فرهنگ واژههای فارسی سره
خیر هچشم، کندزبان
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابکم، بکم، بیزبان، کندزبان، گنگ، لال
معادل ابجد
134