معادل ابجد
کلان در معادل ابجد
کلان
- 101
حل جدول
کلان در حل جدول
- بزرگ، عظیم
- بزرگ
- بزرگ، کبیر
- بزرگ، تنومند، عظیم، کبیر، معظم
مترادف و متضاد زبان فارسی
کلان در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
بزرگ، تنومند، عظیم، کبیر، معظم،
(متضاد) کوچک
فرهنگ معین
کلان در فرهنگ معین
- (کَ) (ص.) بزرگ، مهتر، عظیم، کبیر.
لغت نامه دهخدا
کلان در لغت نامه دهخدا
-
کلان. [ک َ] (ص) بزرگ. بهتر. مهتر. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). بزرگ. (اوبهی). بزرگ. عظیم. کبیر. بزرگوار. (ناظم الاطباء). بزرگ قوم. مهتر. (فرهنگ فارسی معین). و از اینجاست که بزرگ شهر را کلانتر خوانند و شهریار گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). عظیم. عُظام. عُظّام. (منتهی الارب):
گفت می ترسیدم ای مرد کلان
زآنچه می ترسیدم آمد خود همان.
مولوی (چ خاور ص 340).
|| جسیم. گنده. تناور. بزرگ تن. (ناظم الاطباء). بزرگ اندام. توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک ُ] (اِ) کلیدان. کلون. بست پشت در. کلندان. چوب پشت در. قسمتی از چوب بر پشت درزده که بدان در را محکم کنند تا کس نتواند بدرون آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قزوینی کلیدان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیدان و کِلان شود. توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک ِ] (اِ) کلیدان و آن بست و بند درهای باغ و طویله و امثال آن باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک َ] (اِخ) (کالان) دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 337 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک َ] (اِخ) دهی از دهستان گرمادوز است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 205 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک َ] (اِخ) دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
- کلان. [ک َ] (اِخ) دهی از دهستان لواسان بزرگ است که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع است و 139 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). توضیح بیشتر ...
- کلان. [] (اِخ) از قضات هرات و پدر خواجه عبدالرحمان است که هر دو از علماء و قضات هرات بودند. و رجوع به حبیب السیر (خواجه ٔ. ) شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
کلان در فرهنگ عمید
- بزرگ، گنده، تناور: گفت میترسیدم ای مرد کلان / خود همان آمد همان آمد همان (مولوی: ۸۲۲)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
کلان در فارسی به انگلیسی
- Considerable, Enormous, Huge, Large, Macro-, Major, Mass, Mega-, Sizable, Sizeable, Staple, Substantial, Super-, Vast. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
کلان در فرهنگ فارسی هوشیار
- انگلیسی همتبار، همبهر (صفت) بزرگ قوم مهتر، بزرگ اندام عظیم الجثه: (از لرستان یک لری زفت و کلان نوبتی آمد بشهر اصفهان) . (شیخ بهائی) (اسم) کلیدان. بزرگ، عظیم، کبیر، مهتر. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید