معنی کرپی
لغت نامه دهخدا
کرپی. [ک ُ] (اِ) کوپری در ترکی. پل. جسر. (فرهنگ فارسی معین).
کرپی. [ک َ / ک ِ] (اِ) جوجه تیغی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به جوجه تیغی شود.
قوش کرپی
قوش کرپی. [ک ُ] (اِخ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، سکنه ٔآن 365 تن. آب آن از قنات و رودخانه ٔ کبودوال. محصول آن توتون سیگار. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایعدستی زنان آنجا کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). قوش کوپری. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود.
کورپی
کورپی. [کُرْ] (ترکی، اِ) کرپی. پل. جسر. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به انگلیسی
Jetty
فرهنگ عمید
پلی که روی مرداب بسته شود،
پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد،
گویش مازندرانی
مرتع و دره ای در کلرودپی نوشهر
فرهنگ فارسی هوشیار
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
خود شکلی
خود کرپی
شکل دیو داشتن
دیو کرپی
مار شکلی
مار کرپی
دگر شکلی
در انگلیسی دگر کرپی
واژه پیشنهادی
پل خانم کرپی
معادل ابجد
232