معنی ژول
لغت نامه دهخدا
ژول. (اِخ) جِیمز پرِسْکُت. نام فیزیک دان انگلیسی، متولد در سالفرد (1818-1889 م.).
ژول. (ص) پریشان و درهم. (جهانگیری). پریشان و درهم و آن را ژولیده گویند و ژولیدن مصدر آن است. (آنندراج). || (اِ) چین و شکنج و ناهمواری. (برهان).
ژول. (فرانسوی، اِ) واحد عمل الکتریکی است و آن عملی است که یک کولن با اختلاف سطح یک ولت انجام میدهد.
ژول ورن
ژول ورن. [وِ] (اِخ) نام رمان نویس فرانسوی (1828-1905 م.).
ژول سزار
ژول سزار. [س ِ] (اِخ) رجوع به سزار شود.
ژول سوم
ژول سوم. [ل ِ س ِوْ وُ] (اِخ) پاپ مسیحی از سال 1550 تا 1555 م.
ژول اول
ژول اول. [ل ِ اَوْ وَ] (اِخ) (قدیس) پاپ مسیحی از 337 تا 352 م. ذکران وی دوازدهم آوریل است.
ژول گانتن
ژول گانتن. [ت َ] (اِخ) از خاورشناسان فرانسوی طابع تمام باب چهارم تاریخ گزیده در تاریخ سلاطین اسلامی ایران با اصل فارسی بضمیمه ٔ ترجمه ٔ فرانسوی در سال 1903 م. در پاریس. (ترجمه ٔ ادبیات برون ج 3 ص 116).
ژول مهل
ژول مهل. [م ُ] (اِخ) نام خاورشناس فرانسوی مترجم شاهنامه ٔ فردوسی به زبان فرانسه و طابعآن از سال 1838 تا سال 1878 م. رجوع به موهل شود.
فرهنگ معین
چین و شکن، (ص.) ژولیده، پریشان. [خوانش: (اِ.)]
حل جدول
فرهنگ عمید
ژولیدن
(صفت) آشفتهودرهم، پریشان، ژولیده،
(اسم) چینوچروک، چینوشکنج،
واحد اندازهگیری کار و انرژی معادل ۱۰۷ ارگ (ergs) در ثانیه،
فرهنگ فارسی هوشیار
چین و چروک چین و شکن، (صفت) درهم پریشان.
معادل ابجد
1036