معنی پیشکشی
لغت نامه دهخدا
پیشکشی. [ک َ / ک ِ] (ص نسبی) هدیه. تقدیمی. پیشکش. رجوع به پیشکش شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به عربی
هدیه
حل جدول
هدیه، ارزانی
جامه پیشکشی
خلعت
پیشکشی ها
هدایا
دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند
در مورد ارزش هدیه ایراد نمیگیرند
در مورد ارزش و قیمت یا عیب و ایراد هدیه و چیز مجانی دقت و حساب کتاب نمی کنند.
فارسی به آلمانی
Gabe (f), Geschenk (n)
واژه پیشنهادی
ضرب المثل فارسی
مفهوم ضرب المثل دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند
این مثل اشاره به پذیرفتن بدون چون و چرای شانس هایی دارد که در زندگی پیش روی شخص اتفاق می افتند
اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند
از ضرب المثل های شیرین فارسی
معادل ابجد
642