معنی پیشرفته مدرن

حل جدول

پیشرفته مدرن

نوین


پیشرفته

مدرن، مترقی

راقیه، مترقی، توسعه یافته، آباد

ترکی به فارسی

مدرن

مدرن

لغت نامه دهخدا

مدرن

مدرن. [م ُ رِ] (ع ص) حطب مدرن، هیمه ٔ خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یابس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || جامه ٔ چرکین. || چرکین گرداننده. || شترانی که علف ریزه ٔ خشک را چرند. (آنندراج).

مدرن. [م ُ دِ] (فرانسوی، ص) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.


پیشرفته

پیشرفته. [رَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مسبوق. مقدم. سلیف. سالف. || بجانب پیش روان شده. گذشته. || ترقی کرده. || تجاوزکرده. از حد طبیعی درگذشته و بمجاور درآمده.

فرهنگ عمید

مدرن

هر آنچه به زمان حال و دورۀ معاصر مربوط است،
هرآنچه مطابق با یافته‌های علمی، فنی، و هنری روز دنیا باشد،
هرآنچه به امکانات رفاهی نو و پیشرفته مجهز باشد،


پیشرفته

پیش‌افتاده، پیشی‌جسته،

فرهنگ معین

پیشرفته

پیشین، مقدم، عالی، رشد کرده. [خوانش: (رَ تِ) (ص مف.)]


مدرن

(مُ دِ) [فر.] (اِ.) تازه، باب روز.

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشرفته

آباد، توسعه‌یافته، راقیه، مترقی،
(متضاد) عقب‌مانده

فارسی به عربی

پیشرفته

متقدم

فرهنگ فارسی هوشیار

پیشرفته

ترقی کرده، تجاوز کرده

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پیشرفته مدرن

1291

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری