معنی پیامدها

حل جدول

پیامدها

عواقب

نتایج


تبعات و نتیجه کار

پیامدها، عواقب

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تبعات

پیامدها


عواقب

پیامدها

کلمات بیگانه به فارسی

عواقب

پیامدها


تبعات

پیامدها

مترادف و متضاد زبان فارسی

تبعات

پیامدها، عواقب، نتایج


آثار

رد، رگه، نشانه‌ها، کارها، تالیفات، نوشته‌ها، پیامدها، تبعات


عوارض

جزیه، خراج، مالیات، پیامدها، عارضه‌ها، حوادث، وقایع، بیماری‌ها، ناخوشی‌ها، آفات، بلایا

روان‌شناسی

Consequent Events

پیامدها: نتایج یا اتفاقاتی که پس از انجام رفتار مورد نظر حاصل می آیند یا روی می دهند

سخن بزرگان

آنتونی رابینز

همواره به یاد داشته باشیم که هرگز ناگزیر نیستیم کارهای بزرگ انجام دهیم و چَم و مفهوم و هدفی بسیار بزرگ، آرمانی و آسمانی را در زندگی خود بیافرینیم.

آزمایش و خطا بسیار خوب است، تنها یک عیب دارد: مقدار زیادی از سرمایه ای که همه ی ما کم داریم، یعنی زمان، در این راه صرف می شود.

بیشتر ما برای ایجاد ویژگی های بد در خویشتن، راه های فراوانی آفریده ایم، ولی برای ایجاد ویژگی های خوب، راه های اندکی باقی گذاشته ایم.

راحتی می تواند اثرات مخربی در زندگی انسان داشته باشد. کسی که زیاد احساس راحتی کند، از رشد، تلاش و خلاقیت باز می ماند.

کامیابی در زندگی، کامیابی در برقراری ارتباط با خودتان و آفرینش مفاهیمی است که پشتیبانتان بوده و به شما نیروی بیشتری ببخشد.

بدبختانه، بیشتر مردم، تربیت را تنها در رفتن به مدرسه می دانند و همین که فارغ التحصیل شدند، دست از پژوهش و آموختن می کشند.

آموزش و پرورش ما تاکنون به فکر این بوده که دانش آموزان چه مطالبی باید بیاموزند نه اینکه چگونه بهتر می توانند مطالب را فرا گیرند.

این خواست خداوند است که آرزوی درست دل هر انسانی را برآورد. چه بسیار پیش آمده که آدمی با دیدن عیب های خودش در دیگران شفا یافته است. موفقیت پیش رفتن است، نه به پایان رسیدن.

همه ی ما ارزشمندیم و همگی هدایایی از جانب خداوند هستیم.

ممکن است خداوند گهگاهی در برخی از رویدادها و امور دیر کند، ولی بدان معنا نیست که به ما پشت کرده و ما را برای همیشه فراموش کرده است. مگر آنکه خودمان جا بزنیم و ناامید شویم و برای همیشه، به خودمان پشت کنیم.

خداوند هرگز مشکلی را سر اهمان نمیگذارد، مگر آنکه بداند، شایستگی و گنجایش رویارویی با آن و توانایی از بین بردن آن را نیز داریم.

بزرگترین سد در برابر صمیمیت این است که فکر کنید دیگران نیز جهان را مانند شما نمی بینند.

هرگز به دیگران چشم ندوزید و دنباله رو نباشید.

اگر نسبت به خود، زیاد سخت گیر باشید، بی گمان، نسبت به دیگران نیز سخت گیر خواهید بود.

چنانچه دیگران احساس خوبی نسبت به شما نداشته باشند، در درازمدت، شما نیز نمی توانید احساس خوبی نسبت به آنها و خودتان داشته باشید.

مردم، هنگامی بیشتر رشد می کنند که در زندگی، درد و رنج بیشتری را تاب آورده باشند.

چنانچه شما نیز همان کارهایی را بکنید که دیگران می کنند، به همان چیزهایی خواهید رسید که دیگران رسیده اند.

هنگامی که با آسودگی و باور، به دیگران اجازه می دهید به جای شما بیندیشند و تصمیم بگیرند، همواره ناگزیرید برای آن، بهایی بپردازید.

چنانچه چشمداشت ما از دیگران، از پیش، روشن باشد، بردن در بازی زندگی برای همه ی ما ساده تر خواهد شد.

اگر بخواهیم دیگران را بهتر درک کنیم و به آنان ارج نهیم، یکی از بهترین راه ها آن است که در برخی از تجربه های آنان شریک باشیم.

رفتار دیگران نسبت به شما، بر مبنای تصوری است که از منش شما دارند.

از کامیابی دیگران به همان اندازه شادمان شوید که از کامروایی خود، احساس شادمانی می کنید.

تا می توانید از تجربه های دیگران بهره مند شوید و آنچه را که می آموزید، به کار گیرید.

اندیشه های خود را شکل دهید، وگرنه دیگران، اندیشه های شما را شکل می دهند.

مردم در روابط خود، خواهان عشق هستند. عشق، به زندگی نیرو و رنگ و معنا می بخشد. هیچ عظمتی بدون عشقی بزرگ به دست نمی آید.

برنامه هایی که دیگران تنظیم کنند همیشه به کار شما نخواهد آمد.

روحیه، مجموعه ی میلیون ها جریان عصبی است که در درون ما رخ می دهد؛ به عبارت دیگر، جمع کل تجربه های ما در هر لحظه از زمان است.

محیط را می توان نیرومندترین عامل مولد ایمان و باور دانست، اما تنها عامل آن نیست. در غیر این صورت، جامعه، پویایی خود را از دست می داد.

بزرگترین عامل بازدارنده ی بیشتر مردم، ترس از شکست است.

یک فرد هر چقدر هم که باهوش باشد، مشکل است که به تنهایی بتواند با تمام استعدادهای یک گروه کارآمد برابری کند.

تنها یک راه برای خوشبختی وجود دارد؛ اینکه به روشی با خودتان و دیگران ارتباط برقرار کنید که برای شما، توانایی، شادمانی، خودباوری، شایستگی و توانمندی به همراه داشته باشد.

چنانچه میخواهید با دیگران به گونهای بهتر ارتباط داشته باشید، هرگز نمیتوانید با سرزنش کردن آنها، خرده گرفتن بر آنها و بیان این گفته که "چه اندازه نادان هستند"، کامیاب شوید.

می بایست همواره مراقب باشید که نحوه ی برقراری ارتباط با دیگران به گونه ای باشد که دگرگونی مورد پسندی به وجود آورد و از ایجاد هر گونه احساس بد و منفی در دیگران، پیشگیری کند.

چنانچه خواهان روابطی پسندیده و کامروا با دیگران هستید، نخستین باور هسته ای و مرکزی که می باید داشته باشید، آن است که بدانید هویت و منش راستین مردم با رفتارها، پاسخ ها و واکنش های آنها یکی نیست.

مردم همواره متوجه نیت و هدف خیر شما و تلاش های از روی راستی شما برای برقراری ارتباط سالم و درست با خودشان هستند و همه چیز را به خوبی می بینند.

زمانی که از استانداردها و قوانین دیگران آگاه می شوید، میتوانید با کامیابی بیشتری، نیازها و خواسته هایشان را برآورده سازید و روابط بهتری را پایه ریزی کنید.

اگر استانداردها و قوانین خود را با دیگران در میان بگذارید، آنها شناخت بیشتری از شما پیدا می کنند و در برآورده ساختن نیازها و خواسته هایتان، کامیابتر خواهند بود.

بدانید که تفاوت استانداردها و قوانین شما با استاندارد و قوانین دیگران، هرگز به اندازهی پایبندی، وفاداری، رشد و دگرگونی شخصی، عشق، محبت و دوستی میان شما و دیگران اهمیت ندارد.

شایستگیها و تواناییهای شما در کمک و یاری رساندن به دیگران، سهیم شدن آنچه دارید با دیگران، شایستگی حل و فصل احساسات و کنار آمدن با آنهاست.

زمانی که بُریده اید و ناتوان هستید و شکست خورده اید، یا احساس می کنید دیگران، نیرومندتر، ماهرتر یا حتی خوش شانس ترند، به درون خود دست یازید و درد و رنج را به میل، آرزومندی و انگیزه بدل کنید.

همواره خواسته ها و نیازهای خود را با کمک خواستن از دیگران و گردآوری دانسته ها و داده های بیشتری بخواهید، نه با محاکمه و بازخواست کردن دیگران.

پیشداوری درباره ی هویت دیگران، هر گونه ارتباط میان شما و آنها را از بین خواهد برد.

زمانی که دیگران از شما درخواست کمک می کنند، بهتر است به آنها کمک کنید، نه اینکه شما نیز از آنها کمک بخواهید!

شما ماموریت و مسئولیتی ویژه را در برابر خودتان و دیگران به دوش دارید و پیش از هر چیز و هر کس در برابر خودتان مسئول هستید.

زمانی که رشد می کنید و در زندگی مردم، کارآیی مثبت دارید، زندگی را به گونه ای دیگر تجربه می کنید که همان خوشبختی و شادمانی راستین است.

زمانی که از استانداردها و قوانین بنیادی و باید و نبایدها و قوانین همیشه باید و... هرگز نباید... دیگران آگاهی یابید، روابط تان با آنها ساده تر می شود.

آنچه در زندگی بیشتر مردم، مایه ی اندوه است، این است که بیشتر، می دانند در زندگی خود خواهان چه چیزهایی هستند، ولی به درستی نمی دانند که چه کسی می خواهند باشند.

اینکه دیگران، همه ی باورهای شما را بپذیرند، امری، نشدنی است.

کسانی که خود را همیشه خوب و خوش احساس می کنند، رفتارشان با دیگران بهتر است و به عنوان یک فرد انسان، از توانایی های خود بیشتر بهره می گیرند.

اگر نخواهید دست کم، برخی از قوانین دیگران را بپذیرید و پاس بدارید، نباید امیدوار باشید که دیگران، بر پایه ی قوانین شما رفتار کنند.

اگر قوانین دیگران را ندانید، بی شک، بازی را خواهید باخت، زیرا ناگزیر، دیر یا زود، آن قوانین را زیر پا خواهید گذاشت.

همواره نظر دیگران را جویا شوید و مشورت کنید، ولی تصمیم نهایی را خودتان بگیرید؛ چون این شما هستید که می بایست پیامدها و نتایج آن را بپذیرید.

بیشتر مردم می پذیرند، چیزهایی بسیار ارزشمندتر از پول را از دست بدهند تا پول بیشتری به دست آورند.

مردم، حیوانات و همه ی موجودات زنده را دوست داشته باش و به آنها عشق بورز.

خوب، مهربان، خوشرو و گشادهرو باش تا دنیا را نیز به جای بهتری برای دیگران بدل کنی.

هدف باید به سود شما و دیگران باشد.

برای ایجاد تغییر در دیگران باید از تصورات درونی آنها درک درستی داشته باشید.

نمی توان به اصطلاح با قدرت اراده با دیگران ارتباط برقرار کرد و با کمک چماق، آنها را وادار به پدیرفتن باورها و نقطه نظرهای خود کرد.

باید عواملی را که در شما روحیات منفی ایجاد می کند از محیط خود بزدایید و به جای آنها عوامل مثبت را در ذهن خود و دیگران جای دهید.

در زبان انسانها هیچ کلمه ای گزنده تر از "نه" نیست. بزرگترین گرفتاری مردم زمانه ی ما این است که نمی توانند پاسخ منفی را تاب آورند.

افراد قوی، رمز نفوذ در دیگران را می دانند.

امروزه، قدرت عبارت از توانایی ایجاد ارتباط و نفوذ در دیگران است.

به آن گروه از افراد بپیوندید که به آنچه می گویند عمل می کنند. این افراد، الگوهای بزرگی هستند که سایر افراد جهان را به شگفتی وامی دارند.

الهام بخش زندگی من، شرح حال کسانی بوده است که امکانات و استعدادهای خود را به کار می گیرند تا به موفقیت ها و نتایجی تازه، چه برای خود و چه برای دیگران دست یابند.

اگر راههایی برای کمک به دیگران کشف کنید که متناسب با درآمدتان باشد، به یکی از بزرگترین دلخوشی های زندگی دست خواهید یافت.

به کمک ارزش های والای انسانی و ارتباط دادن آنها با اخلاق پسندیده، می توان عادت های ناپسند را ترک کرد.

ارزش، پیشداوری اساسی، اخلاقی و عملی است در مورد اینکه چه چیزهایی از اهمیت برخوردارند.

همواره با چشمپوشی از اینکه چه پیشامدی در زندگی و در جهان بیرون روی می دهد، مفهومی که به آن نسبت می دهید، با شما و به میل و اراده و گزینش خودتان است.

هرگاه اراده کنید، می توانید با دوستانه رفتار کردن، احساس دوست داشتنی بودن نمایید.

نیروی انگاره ی ما، ده بار توانمندتر از نیروی اراده است.

موفقیت نیز ناشی از آغازگری و ابتکار، پشتکار و بیان روشن عشق و محبت ژرف قلبی است.

زندگی همچون رودخانه است؛ همیشه جریان دارد و اگر مسیر خود را آگاهانه و با اراده معین نکنید دستخوش امواج آن خواهید شد.

تفاوت ورزشکاران از لحاظ مهارت های بدنی چندان مهم نیست. آنچه ورزشکاران خوب را از قهرمان های بزرگ متفاوت می کند، میزان اراده و پشتکار است.

آنچه سرانجام به زندگی انسان شکل می بخشد و سرنوشت او را رقم می زند، اراده ی او برای انجام کارهاست.

آنچه در درون شماست، بستگی به اراده ی خودتان دارد.

اگر اراده کنیم که شیوه ی اندیشه، احساس و کنش های ما شایسته ی آن کسی باشد که می خواهیم باشیم، تبدیل به آن فرد می شویم.

مردان بسیار موفق کسانی نیستند که هرگز شکست نمی خورند، بلکه اگر نتیجه ی به دست آمده، با چشم داشت آنها یکسان نبود، از آن درس می گیرند.

گاهی، درد و رنج، بهترین دوست و آموزگار ماست.

چنانچه می خواهید در هر کاری به مهارت، چیرگی و استادی برسید، می بایست به درستی بدانید چه می خواهید و دریابید که برای دستیابی به آن، به چه چیزی نیاز دارید.

به درستی، هر کس که به توفیق بزرگی نایل شده، نمونه و سرمشق یا آموزگار، راهنما و مشاوری داشته است تا راه درست را به او نشان دهد.

انسان های بسیاری در این دنیا وجود دارند که از استعدادها، شایستگی ها و توانایی ها و مهارت های چشمگیری برخوردارند، ولی چون خودباوری و آگاهی کافی ندارند، نمی توانند کامیاب شوند و به خواسته ها و اهداف خود برسند.

استعدادهای درون خود را کشف و شکوفا کنید.

استعداد های نهفته درون خود را کشف و شکوفا کنید.

برخی از ما بحث را با مشاجره و بوکس بازی های لفظی اشتباه می گیریم، در حالی که راه های ظریفانه تر و مؤثرتری برای از بین بردن مقاومت ها وجود دارد.

یکی از سست کننده ترین باورهایی که می توانیم داشته باشیم، آن است که گمان کنیم رویدادها، امور و پدیده ها در کنترل ما نیستند.

هیچ نیرویی برای هدایت انسان نیرومندتر از ایمان نیست.

هنگامی که دو نفر با هم رابطه ایجاد می کنند و دو نظر، باور و یا نگرش بسیار دیگرگون نسبت به امری مشترک دارند، از یکدیگر دوری می گزینند و نمی توانند به سوی دنیاهای یکدیگر پل بزنند.

همه ی رهبران بزرگ دنیا آموخته بودند که چگونه خودباوری و بی گمانی را پیش از هر کس و نخست از درون خودشان ببینند و باور کنند.

همه ی کنش های ما برآمده از این باور بنیادی است که چه کسی باید باشیم و چه کارهایی را باید، یا نباید انجام دهیم.

می بایست این باور را در خود به وجود آورید که می توانید بر همه ی دشواری های خود چیره شوید و همه ی آنها را از بین ببرید.

کمابیش هر چیزی را که در دنیا بخواهید، اگر از راه درست بروید و باور محکم و تصمیم بی چون و چرا داشته باشید، آن را به دست خواهید آورد.

کارهایی را که می توانیم یا نمی توانیم بکنیم و آنچه را که شدنی یا نشدنی می پنداریم، به ندرت، برآمده از توانایی راستین ما بوده و بیشتر از باورهایی که نسبت به خود داریم، سرچشمه می گیرد.

سرآغاز بهروزی این است که بدانیم باورهای ما ارادی است.

زمانی که پیشه ی سخت و توانفرسایی دارید و ایمان و باور پابرجایی نیز بدان ندارید و مفهوم و هدفی والا را در آن نمی بینید و نمی یابید، زندگی برای شما جهنم خواهد شد.

زمانی که ایمان و باور خود را از دست می دهید، زندگی، پوچ و بی معنا می شود و زمانی که زندگی، پوچ و بی معنا شود، دیگر زنده نخواهید بود و زندگی را از کف خواهید داد.

رفتارهای ما به شدت تحت تاثیر باورهای ما هستند.

رسیدن به برخی چیزها ایمان محکم و انرژی و تلاش فراوان می خواهد، گرچه می توان به آنها رسید، اما باید به راستی کار کرد.

ذهن خود را باز و پذیرا نگه دارید و همواره گنجایش راه دادن اندیشه ها و باورهای تازه را در خودتان ایجاد کنید.

در این زندگانی، هر چیزی که به راستی ارزشمند باشد، مستلزم ایمان و باور پابرجاست.

چنانچه کسی را باور نکنید، خواهید مُرد.

تغییرات رفتاری را باید از تغییر باورها آغاز کرد.

تصورات درونی ما مطابق با ثبت دقیق رخدادها نیست، بلکه رخدادهای مورد نظر، از صافی باورهای خاص فرد، برداشت ها، ارزش ها و پیش فرض های وی می گذرند تا ثبت گردند.

ترس، شک و تردید و نبود اطمینان و باور، هرگز نتایج چندان گهرباری ندارند و نخواهند داشت.

تجربه ها چنان اثری در ما داشته اند که یادگار آنها تا ابد در ذهن ما جا گرفته است. این گونه رویدادها باورهایی در ما ایجاد می کنند که می تواند زندگی ما را تغییر دهد.

بی شک زندگی ما انسان ها هدفی دارد. بدون باور پابرجا به این چَم، مفهوم و هدف، دیگر انگیزه ای برای زندگی باقی نمی ماند.

به یاد داشته باشید، باور، اطمینان و قطعیت، یک مهارت و توانایی است که هرچه بیشتر آن را تمرین کنید، هر بار می توانید با سادگی بیشتری به آن دست یابید.

بسیاری از ناامیدی هایی که احساس می کنیم، زاییده ی دیدگاه ها، باورها و ارزش های خودمان است و ارتباطی با آنچه پیش آمده ندارد.

بزرگترین خشنودی های زندگی، زمانی به دست می آید که انسان بداند در راستای باورهای راستین خود، رفتار کرده است.

بدون ایمان و باور پابرجا، نمی توانید زندگی کنید.

باورها و ارزش ها، بهترین راهنما و مشاور زندگی شما هستند.

باور ما در مورد آنچه که هستیم و آنچه که می توانیم باشیم، به درستی مشخص کننده ی آینده ی ما است.

با دگرگونی باورها، ارزش ها، قوانین و هویت، می توان همه ی رفتارها را دگرگون نمود.

آنچه روابط را پایدار نگه میدارد، آن است که با وجود نگرشها و باورهای گوناگون، بتوانید به گونهای با هم ارتباط برقرار کنید و پلی میان دنیاهای خود بزنید که به روابط شما آسیبی نرساند و آن را پایدار و ماندگار نگه دارد.

این باورهای ما هستند که سرنوشتمان را رقم خواهند زد.

ایمان به همراه تلاش و تکاپو میتواند همهی خواستهها و رویاها را برآورده سازد.

اگر به معجزه باور داشته باشیم، در زندگیمان رخ می دهد.

اگر باور کنید که بر خود مسلط بوده و قادر به تغییر روحیات خود هستید، البته به این کار توانا خواهید شد.

اگر ایمان به درستی به کار رود، بزرگترین نیرویی است که منشأ خیر و خوبی در زندگانی می شود.

اطمینان، باور و قطعیت، مانند تیغ دولبهای است که میتواند نتایج وارونه و ناسازگاری ایجاد کند.

اطمینان و باور، چیزی نیست که آن را در بیرون از خود بجوییم و به سوی آن، دست دراز کنیم.

اساساً ایمان عبارت از هر گونه اصل راهنما، باور، یقین و یا گرایش است که به زندگی معنا بخشیده و به آن جهت می دهد.

ارزش ها، نظام های اعتقادی ویژه ی ما هستند که به ما می گویند چه چیزی در زندگی ما درست و چه چیزی نادرست است.

همیشه به خود اعتماد داشته باشید. اگر یک بار کاری را با موفقیت انجام داده باشید، باز هم می توانید.

نشاط و خوشدلی، اعتماد به نفس شما را تقویت و زندگی را دلپذیرتر می سازد و باعث می شود که اطرافیان شما شادی بیشتری را احساس کنند. خوشدلی به معنی خوش خیالی و فرار از مشکلات نیست، بلکه نشانه ی هوش و ذکاوت شما است.

به هیچ دسته کلیدی اعتماد نکنید بلکه کلید سازی را فرا بگیرید.

هریک از ما در زندگی، حق گزینش داریم و می توانیم اندیشه ها و احساسات خود را برگزینیم. چنانچه آگاهانه به گزینش نپردازیم، بهای آن را خواهیم پرداخت.

هرچه تجارب زندگی ما بیشتر و کیفیت آنها بالاتر باشد، میزان حق گزینش ما بیشتر می شود و بهتر می توانیم معنای هر چیز را دریابیم و توان خود را برای انجام هر کار بسنجیم.

می بایست بدانید آنچه در کنترل، گزینش و اراده ی شماست، رویدادها و پدیده ها نیستند؛ تنها، مفهومی که به رویدادها، امور و پدیده ها می دهید، در کنترل و به گزینش و اراده ی شماست.

من و شما نیز می توانیم زندگانی خود را به شکل یکی از این افسانه ها در آوریم، به شرط اینکه شهامت داشته باشیم و بدانیم که قادریم اختیار رخدادهایی را که در زندگیمان روی می دهد، به دست گیریم.

همواره به یاد داشته باشید ممکن است آنچه را دشواری یا سختی میدانید، به راستی، یک هدیه یا بخشش ارزشمند و گرانبها باشد. این، تنها گذشت و مرور زمان است که این حقیقت را روشن خواهد کرد.

هر بار که در زندگی خود برآشفته شده و از کسی رنجیده اید، رنجش و برآشفتگی شما به سبب رفتار یا کارهای آن شخص نبوده، بلکه سبب برآشفتگی و درد و رنجتان، تفاوت قوانین شما با آن فرد بوده است.

گاهی، کمی درد و رنج برای رشد و آموختن هرچه بیشتر لازم است.

گاهی درد و رنج، چیزهایی به ما می آموزد که شادی و شادمانی هرگز نمی تواند بیاموزد.

کسانی که به مجردِ برخورد با سختی، کار را رها می کنند، هرگز به جایی نمی رسند.

شگفت انگیز است که چه اندازه از دشواری ها و سختی های زندگی می آموزید و رشد می کنید، بی آنکه خودتان بدانید.

زمانی که همه چیز خوب است و در مورد همه چیز، آسوده دل هستید، گوشتان بدهکار نیست، ولی هنگامی که در زندگی با دشواری روبه رو شدید یا درد و رنجی به سراغتان آمد، آنگاه گوش شنوا پیدا می کنید و پذیرشتان برای باورها و اندیشه های تازه بالاتر می رود.

درد و رنج، همان چیزی است که شما را وادار می سازد تلاش کنید و به پیش بروید و به کامیابی هایی برسید که هرگز گمانش را هم نمی بردید.

در دل هر سختی و دشواری، دانش، سود و فرصت های باارزشی برای رشد و آموختن وجود دارد.

چه بسا کسانی که از رویارویی با هر مسئله و امر سختی می گریزند و توجه ندارند که دشواری ها، انسان را آبدیده می کند و ویژگی های مثبت او را آشکار می سازد.

چنانچه در زندگی، قوانین ناسازگار بسیاری دارید، درد و رنج زیادی را به جان خواهید خرید و ناامید و سرخورده خواهید شد.

بزرگترین درد و رنج های زندگی، درد و رنج هایی است که از درون خودمان و به سبب زیر پا گذاشتن استانداردها و قوانینمان احساس می کنیم.

بزرگترین درد و رنج جهان، "زندگی بدون چَم، مفهوم و هدف" است.

برای رفع فشارهای عصبی باید دو گام برداشت: گام نخست اینکه برای مسائل جزئی، خود را ناراحت نکنید، گام دوم اینکه بدانید همه ی مسائل جزئی هستند.

بدون سختی ها، نمی توان رشد کرد.

بدبختی، گونه ای نقطه نظر است. کسی که کارش فروش آسپیرین است از سر درد شما احساس خشنودی می کند.

اگر کامروا نشوید، زندگی، خود به خود و به میزان کافی، شما را دچار رنج خواهد ساخت و نیازی نیست که با ایجاد قوانین سخت، پیوسته خود را دچار رنج و اندوه کنید.

اگر قرار باشد که در برابر هر چیزی، واکنش نشان دهیم، پیوسته از فشار روانی، رنج خواهیم برد.

اگر فکر کنید که کار، یعنی زحمت و مشقت محض و وسیله ای برای تامین معاش خانواده، به احتمال زیاد، چیزی بیش از آن هم گیرتان نخواهد آمد.

اگر زندگی خود را به گونه ای بنا کنیم که خوشبختی ما وابسته به اموری بیرون از دسترس ما باشد، در آن صورت، احساس رنج خواهیم کرد.

افراد، برای فرار از رنج، تلاش بیشتری می کنند تا برای کسب لذت.

احساس شادمانی و خوشبختی راستین در زندگی، آن است که گاهی درد و رنج هایی کوتاه و گذرا را به جان بخرید، چرا که شادمانی برتر و نهایی، همان منش و ماهیتی است که برای خود رقم می زنید.

هر ثروتی، از اندیشه ی انسانی ناشی می شود.

کلید بنیادی داوری عالی این است که در هنگام ارزیابی امور و رویدادها، دارای روحیه ی نیرومند و حالت فکری و عاطفی مثبت باشیم.

رشد و پیشرفت و آموختن، همواره، نتیجه و پیامد ژرفنگری و اندیشیدن است.

پرسش های ما افکار ما را می سازند.

به هنگام رویارویی و روبه رو شدن با دشواری ها، اندیشیدن را آغاز می کنیم و پوست می اندازیم و آبدیده می شویم.

به فکر بودن، آماده بودن و دشواری ها را پیش بینی کردن، یک امر است و پریشانی، نگرانی و هراس، امری دیگر.

به اندازه ای در اندیشه ی درست کردن خود باشید که زمانی برای خرده گیری از دیگران نداشته باشید.

بکوشید اندیشه ای آزاد و سرشتی پرسشگر داشته باشید.

این ماییم که فکر خود را محدود می سازیم و در نتیجه، زندگی ما محدود می شود.

اندیشه ها و ذهنیات شما با تندرستی فیزیکی و جسمانی تان، رابطه ی نزدیک و تنگاتنگ دارند و بر آن تاثیرگذارند.

اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید، در هر دو صورت درست فکر کرده اید.

اگر داشتن فکر و اندیشه ی مثبت به تنهایی کارساز بود، بایستی همه در کودکی اسبهای کوچک داشته و اکنون نیز زندگی رویایی داشته باشیم؛ هر موفقیت بزرگ با عمل به دست می آید.

اگر تخم های فکری و جسمی هدفی را که در نظر دارید نکارید، علفهای هرزه، خود به خود سبز خواهند شد.

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که ببینیم کسی، منش و هویت خود را گسترش می دهد.

هیچ اهرمی، نیرومندتر از هویت، در دگرگونی رفتار انسانی نیست.

همه ی رویاهای بشر دست یافتنی هستند و به جرأت می توان گفت، رویایی وجود ندارد که نتوانیم به آن دست یابیم.

همه ی پیشرفت ها و دستاوردهای انسان، نتیجه ی پیوستگی در تلاش و نیز پایبندی اوست؛ آن هم تلاشی هدفمند و پایدار.

همه ی ما همیشه بر مبنای تصویری که از خویشتن داریم، به کنش می پردازیم، خواه این تصویر، دقیق باشد، خواه نباشد، زیرا یکی از توانمندترین نیروهایی که در ذات بشر وجود دراد، نیاز به ثبات است.

همه ی تجربه های انسانی، دارای ارزش هستند، ولی گاهی سال ها زمان می برد تا به ارزش آنها پی ببریم.

هریک از ما انسان ها برای زندگی خود به دلیل و هدفی نیاز داریم.

هرگاه با کسی که به خشونت با شما رفتار کرده است، با گرمی و مهربانی و نیکویی رفتار میکنید، این رفتار خوب شما در یاد او میماند و در روابط آینده با شما به نرمی رفتار خواهد کرد.

هر کسی دارای قوانین و ارزش های ویژه ای است که ممکن است با قوانین و ارزش های شما متفاوت باشد؛ ارزش های آنها نه بهتر است و نه بدتر.

نمی توان یک رفتار ناخوشایند را ملاک داوری درباره ی منش افراد گرفت، زیرا رفتار فرد، همیشه بیانگر منش او نیست.

ما انسان ها می بایست بدانیم که چیزی به نام کار نادرست وجود ندارد. هر کاری، چَم و مفهومی دارد، حتی اگر هنوز آن را نیافته باشید.

ما انسان ها در زندگی خود به اندکی گوناگونی و دگرگونی نیازمندیم؛ این همان امری است که زندگی را هیجان انگیزتر می سازد.

ما انسان ها بیشتر از ترس اینکه به بلای بزرگتری دچار نشویم، درد و بلاهای کنونی را به جان می خریم.

لزومی ندارد که افراد به درستی مانند هم باشند تا با هم صمیمی شوند، بلکه باید به تفاوت دیدگاه های یکدیگر توجه و در عین حال به هم احترام بگذارند.

کسی که خانه اش شیشه ای است، سنگ پرتاب نمی کند.

قهرمان بودن، در کمال نیست، بلکه در انسانیت است.

قوانین فردی، بر همه ی کنش های ما فرمانروایی می کنند.

قوانین فردی خود را به گونه ای سامان دهید که به شیوه ها و راه های بسیار انبوه و گوناگون، احساس عشق و محبت کنید و لذت بردن را برای خویش بسیار آسان سازید.

فرق آدم های موفق و ناموفق در آنچه که دارند نیست، بلکه در این است که با توجه به امکانات و تجربه های خود، چه می بینند و چه می کنند.

سوءتفاهم میان افراد، هنگامی رخ میدهد که، در دو دنیای بسیار دیگرگون زندگی کنند.

سپاسگزاری و حق شناسی یک نفر، ممکن است زندگی انسانی دیگر را برای همیشه دگرگون سازد.

روابط میان انسان ها زمانی از هم می پاشد که هر دو سوی درگیر در یک رابطه نسبت به امر، پیشامد، رویداد یا یک پدیده، دو نگرش بسیار متفاوت داشته باشند.

راز زندگی در بخشش است؛ سخاوت به زندگی انسان معنا می بخشد.

دلیل شماره ی یک احساس خوشبختی نکردن و بازنده بودن در زندگی بسیاری از انسان ها این است که تصویر ذهنی روشنی از شادمانی و خوشبختی راستین و برنده بودن در زندگی ندارند.

دلیل اینکه بسیاری از انسان ها احساس بازنده بودن می کنند آن نیست که زندگی شان به راستی یک باخت بزرگ است. شاید گمان می کنند برنده بودن، آن است که بر روی کره ی ماه فرود آیند.

در هر زمان که می اندیشید سطح مهارت شما به بالاترین اندازه رسیده است، کسی را می یابید که در سطحی بالاتر از شما قرار دارد و این، یکی از جنبه های زیبای زندگی است که مایه ی رشد و پیشرفت همیشگی می شود.

در دنیایی که پر از افراد تبلیغاتچی است، شما نیز می توانید یکی از آنها باشید، یا اینکه بگذارید شما را تحت تاثیر پیام های تبلیغاتی قرار دهند.

خویشتن داری به انسان غرور می بخشد، زیرا احساس می کنید که عواطف خود را آگاهانه، روشن کرده و خویشتن را به سوی ارزش هایی برتر هدایت می کنید.

خودباوری انسان، برآمده از این است که خود را بر شرایط زمانه چیره ببیند، نه اینکه شرایط بر او چیره باشد.

چنانچه همه ی مسئولیت های خود را می دانستید و به گردن می گرفتید و در زمان مناسب نیز آنها را انجام می دادید، نیازی نداشتید که از دست کسی، برآشفته یا خشمگین شوید.

چنانچه می خواهید روابطی پایدار و ماندگار داشته باشید، می بایست درباره ی هویت و ماهیت بنیادی نزدیکان و افراد زندگی خود یک تصمیم قلبی بگیرید.

چنانچه می خواهید به کسی احساس عشق و دوست داشتنی بودن دهید، نباید بر پایه ی استانداردها و قوانین خودتان به کنش بپردازید، می بایست خواسته های او را برآورده سازید، نه خواسته های خودتان را.

چنانچه سخن خوبی ندارید که از کسی بگویید، پس بهتر است هرگز از او سخن نگویید.

چنانچه انسان ها همواره در حالت احساسی تردید، دودلی و دوگانگی بودند، به ندرت می توانستند به کامیابی درازمدت برسند یا به چیزی که به راستی ارزشمند است دست یابند.

جنایت، مشکل بشر نیست، بلکه این رفتار انسان هاست که جنایت را می آفریند.

تنها با اتکا به یک رفتار نادرست، همه ی هویت و منش افراد را زیر سؤال نبرید.

بهترین راه پیوند افراد به یکدیگر آن است که ارزش های والای آنها را به هم نزدیک سازیم.

به یاد داشته باشید، پیش از آنکه بکوشید با کسی ارتباط بهتری داشته باشید، با خودتان بهتر ارتباط برقرار کنید.

به یاد داشته باشید که هر گاه از دست کسی خشمگین و یا برآشفته شدید، این، قوانین فردی شما است که ناآرام تان کرده است، نه رفتار طرف مقابل.

به یاد داشته باشید که دشواری ها هرگز از بین نمی روند و ناپدید نمی شوند، مگر کسی مسئولیت آنها را به گردن بگیرد و در نهایت، گره آن را بگشاید.

به راستی، والاترین نیکویی و مهربانی ما، ایجاد ارتباط روحی با افراد دیگر است.

بکوشید نسبت به فرد مقابل، بخشنده و دهنده باشید، نه اینکه بخواهید چیزی به دست آورید.

بد نیست دفتر یادداشتی داشته باشید و رویدادهای مهم روزانه را در آن ثبت کنید. اگر زندگی انسان ارزش ادامه را داشته باشد ارزش ثبت کردن را نیز دارد.

بخش بزرگ زندگی ما انسان ها، صرف فرآیندها می شود، نه نتیجه، بهره و سرانجام.

باید گفت که چه در درون شرکت ها و چه در روابط بین افراد، مدیریت از هر چیزی مهمتر است.

اینکه احساس کنید، ارزش های مورد نظرتان برآورده می شود یا نه، بستگی به قوانین فردی شما دارد.

انسان های کامروا، قوانین دست و پاگیر کمتری دارند.

انسان های خوشبخت و شادمان، کسانی هستند که این شایستگی و توانایی را دارند که از تماشای یک لبخند زیبا، شاد شوند و احساس خوشبختی کنند.

انسان های خوشبخت و شادمان، قوانین ساده ای دارند.

احساسات و عواطف شما به نوبهی خود، زندگی و سرنوشت و نقشی را که در آن ایفا خواهید نمود، رقم میزند.

افراد ناموفق کسانی هستند که بدبختی های زندگی را به عنوان حقیقت و سرنوشت ناگزیر می پذیرند.

آنچه سرنوشت ما را مشخص می کند، شرایط زندگی نیست، بلکه تصمیم های ما است.

پاسخ و واکنش شما در برابر دشواری ها، بیش از هر کار دیگری در زندگی، در رقم زدن سرنوشت، کامیابی و شکست تان تعیین کننده خواهد بود.

تصمیمات ما هستند که سرنوشت ما را تعیین می کنند.

تنها راه نیک بختی و خشنودی جاودانی این است که بر پایه ی ارزش های راستین خود زندگی کنیم.

چنانچه می خواهید سطح کیفیت زندگی خود را بهبود بخشید و سرنوشت خود را به گونه ای بهتر رقم بزنید، می بایست با دشواری ها روبه رو شوید و کاری بکنید.

در زمان های تصمیم گیری است که سرنوشت ما رقم زده می شود.

تنها کسانی که نیروی خدمت سخاوت مندانه و صمیمانه را آموخته اند، ژرف ترین خوشی های زندگی و موقعیت های راستین را درک می کنند.

به تجربه در زندگی دریافته ام که برای یک یک تلاش ها و دردسرهای کوچک، پاداش هایی بسیار بزرگ در راه است.

تکرار، مادر مهارت است.

اگر خواسته ی خود را بیان کرده باشید، بی گمان، به پاسخ خواهید رسید، ولی زود ناامید نشوید.

پاسخ و واکنش مناسب را هنگامی خواهید یافت که مسئولیت پذیر باشید.

دشواری در این است که بیشتر ما فریادی را که به معنای درخواست کمک است، با فریادی دیگر که آن هم به معنایدرخواست کمک است، پاسخ می دهیم.

می بایست تلاش کنیم پیش از هر کاری، پاسخ و راهکار مهمترین دشواری و مسئله ی خود را بیابیم.

در پژوهش بر روی یک اثر خوب، نیرویی نهفته است که شما را وا می دارد همچون نویسنده بیندیشید.

دست به کنش بزنید و از کشف توانایی های تازه لذت ببرید.

نکته ی غم انگیز این است که بیشتر مردم تا زمانی که تندرست هستند، معنا و مفهوم زندگی خود را کشف نمی کنند. می بایست بیماری کُشنده ای، زندگی شان را تهدید کند تا بخواهند و تلاش کنند که معنا و مفهوم زندگی را بیابند.

می بایست به روشی زندگی کنید و به گونه ای با مسائل و دشواری هایتان روبه رو شوید که در پایان زندگی، با افسوس نگویید، ای کاش چنین و چنان کرده بودم.

افرادی که موفق هستند، آمادگی تغییر و قابلیت انعطاف دارند؛ تا جایی که بتوانند زندگی دلخواه خود را فراهم نمایند.

اگر درد و رنج شکست را به جان نخرید، هرگز نمی توانید برنده از زمین بیرون بیایید.

برای کامیابی هرچه بیشتر، می بایست برای رویارویی با دشواری ها آماده باشید.

بیشتر کامیابی من ناشی از این باور است که می دانم توانایی انجام بسیاری از کارها را دارم، هرچند که آن کارها را پیش تر انجام نداده باشم.

تنها راه کامیاب بودن، آن است که خود را پنهان نکنیم و از دست دشواری ها نگریزیم.

چنانچه تنها هدف ما از زندگی آن باشد که به اهداف خود و به کامیابیها و پیروزیهای پی در پی برسیم، زمانی فرا میرسد که از خود بپرسیم: "خوب اکنون چه."

چنانچه هدف از زندگانی خود را ندانید و نشناسید، چگونه می توانید در بازی زندگی برنده باشید؟

در مسیر هر موفقیت بزرگ، دشواری ها و ناکامی های بزرگی قرار دارد.

درک ارزش ها یکی از حساس ترین کلیدهای نیل به پیشرفت و کامیابی است.

راه موفقیت همیشه در دست ساختمان است.

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن.

شاید تلاش های شما تا به امروز ثمربخش نبوده اند، ولی سبب کامیابی های دیگری در آینده شده اند و زمینه ی خوبی را برای کامیابی نهایی تان فراهم ساخته اند.

شما هر قدر کامیاب باشید و هر اندازه خوب کار کرده باشید، کسانی پیدا می شوند که بهتر از شما باشند.

فراموش نکنید که کامیابی در زندگی، تنها از انگیزه داشتن و بااراده بودن به دست نمی آید. کامیابی، نتیجه ی گام برداشتن و کاری انجام دادن است.

کارهای نادرست گذشته را فراموش کنید و به کامیابی های بزرگ آینده بیندیشید.

کامیابی، کلید دارد.

کامیابی ها و پیروزی ها هرگز نمی توانند خلاء روحی و روانی شما را پر کنند. ممکن است به گونه ای موقت سبب شادمانی شما شوند، ولی هرگز نمی توانند در درازمدت، خوشبختی و شادمانی راستین را به شما هدیه کنند.

کلید کامیابی در زندگانی، آن است که مدیریت یادبودها و سابقه های ذهنی گذشته ی خود را بیاموزیم.

کلید موفقیت در نگه داشتن حد و اندازه برای هر چیز است.

گاهی افرادی به موفقیت های بزرگ می رسند، تنها به این دلیل ساده که نمی دانند کاری که به آن دست زده اند، بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است.

گاهی برای برنده شدن، دست به کارهایی می زنیم که با ارزش های درونی ما ناسازگار است. در این موارد، بازنده ی اصلی ما هستیم.

من زمانی کامیاب هستم و توانگر میشوم که احساس کنم دارم کاری فراگیر و جهانی انجام میدهم.

موفقیت، پیش رفتن است، نه به نقطه ی پایان رسیدن.

موفقیت، سکه ای است که روی دیگر آن ناکامی است.

موفقیت، نتیجه ی تشخیص درست است؛ تشخیص درست، نتیجه ی تجربه است؛ تجربه نیز اغلب نتیجه ی تشخیص نادرست است.

وقتی به دنبال هدف تازه ای می روید و با مانعی مواجه می شوید، به یاد آورید که از این موانع، پیش تر هم در زندگی تان بوده است و بر آنها چیره گشته و موفق شده اید!

هدفی که به سوی آن می روید و آنچه دارید، معیار حقیقی موفقیت شما نیست. به نظر من، موفقیت، جریان مداومی است که طی آن، مشتاق و آرزومند موفقیت های بیشتری هستیم.

هر جا موفقیت بزرگی ببینید، انبوهی از ناکامی ها را در مسیر آن مشاهده می کنید.

هر موفقیت، آثاری از خود بر جای می گذارد؛ این ردپاها را دنبال کنید.

هنگامی که رویدادهای این جهان را با وجود دردناک بودن و ناخوشایند بودن آنها، با دید و نگرشی مثبت می نگرید و معنا و مفهوم دیگرگونی به آن می دهید، به راستی برنده می شوید.

هیچ موفقیت حقیقی به دست نمی آید، مگر اینکه با ارزش های اساسی ما مطابقت داشته باشد.

یکی از کلیدهای موفقیت این است که پیوندی سازنده بین کارهایی که انجام می دهیم و چیزهایی که دوست داریم به وجود آوریم.

از دیروز تا اکنون، به اندازه ی یک روز به تجربه های شما افزوده شده است.

اگر بخواهیم سبب رفتار انسان ها را بدانیم، بررسی مهمترین و کارسازترین تجارب مرجع زندگی آنها، بی گمان، راهنمای خوبی است.

اگر می خواهیم از حد توانایی های خود فراتر برویم، ابتدا باید آن خواسته را در ذهن تجربه کنیم، آنگاه زندگی ما به آن سمت می رود.

بسیار پیش می آید که در زندگی، تجربه و احساس خوبی پیدا می کنید، ولی هرگز از خودتان نمی پرسید که چه امری، این احساس خوب و خوشایند را ایجاد کرد!

به تجربه دریافتهام که بهترین روش برای از بین بردن دشواریها آن است که همواره این نسبت را در نظر داشته باشید: "تنها 20% از زمان خود را برای دشواری و صورت مسئله سپری کنید و 80% مانده را روی راهکار تمرکز کنید."

تجربه ها بررسی های من همه نمایانگر این است که محدودیت های وجود ما (چه مثبت و چه منفی) بسیار کمتر از آن چیزی است که به ما باورانده اند.

تغییر هویت، از شادترین، جادویی ترین و رهاننده ترین تجربه های زندگی است.

چنانچه بخواهیم از زندگی خود بهره ی بیشتری ببریم، شاید می بایست از تجربه ی نزدیکان بهره بگیریم و از آنها بیاموزیم.

حتی هراسناک ترین و دردناک ترین تجربه ها و احساسات را می توانید با میل و اراده ی خودتان دگرگون سازید.

در هر تجربه ای، نکته ای ارزشمند می توانم پیدا کنم و اگر از هر تجربه، نکته ای و نظریه ای را دریابم، در آن صورت، پیوسته رشد خواهم کرد.

هرچه تجارب زندگی ما بیشتر و کیفیت آنها بالاتر باشد، میزان حق گزینش ما بیشتر می شود و بهتر می توانیم معنای هر چیز را دریابیم و توان خود را برای انجام هر کار بسنجیم.

هرچه چیزی را بیشتر اندازه گیری کنید و مقادیر کمّی آن را روشن کنید، در مورد آن، خودآگاه تر و هوشیارتر می شوید و هرچه خودآگاه تر شوید، آن تجربه ی احساسی را بهتر و خوشایندتر می کنید.

اگر احساس قدرت کنیم، کارهایی از ما ساخته است که در حالت ترس و ضعف و خستگی از ما بر نمی آید.

اگر توجه مان را به چیزی جلب کنیم که از آن وحشت داریم، به یقین همان بلایی که از آن می ترسیم، بر سرمان می آید.

ترس از دودلی سبب می شود از حرکت بازایستیم، نه خودِ تردید و دودلی.

هرچه بیشتر بترسید که از چیزی بی بهره شوید، بیشتر می خواهید آن را به دست آورید!

همه ی ما این توانایی را داریم که با دشواری ها و بازدارنده ها برخورد کنیم، بر آنها پیروز شویم و بر ترس های خود چیره گردیم.

ارزش هایی که برای خود برمی گزینید، بر همه ی تصمیم های شما در زندگی اثر می گذارند.

ارزش ها، نیروهایی هستند که در پیش روی ما قرار دارند و ما را به گرفتن تصمیم هایی وا می دارند که جهت و هدف نهایی زندگی ما را روشن می سازند.

توجه داشته باشید که هر تصمیمی، پیامدهایی دارد.

چنانچه معنی و مفهوم و هدف زندگانی را ندانیم و ندانیم که چه چیزهایی در زندگی، ارزش و اهمیت دارند، به سادگی نمیتوانیم تصمیم بگیریم و همیشه دودل و مردد خواهیم شد.

می بایست در زندگی، هدفمند باشید. می بایست هدفی را دنبال کنید. می بایست برگزینید و تصمیم بگیرید؛ آن هم، هم اکنون.

هر تصمیمی دارای پیامدهایی است و اگر به آثار درازمدت کارهای خود بر روی این سیاره، بی توجه باشیم، تصمیم های شایسته ای نخواهیم گرفت.

هرگاه گرفتن تصمیم مهمی را دشوار یافتید بدانید که علتش تنها یک چیز است و آن اینکه تصور روشنی از ارزش های خود ندارید.

هنگامی که ترسیده اید، نمی توانید تصمیم درستی بگیرید.

اگر بخواهید احساسات خود را دگرگون سازید، می بایست رفتار و کردارهای خود را دگرگون کنید.

آنچه را که پیش آمده، نمی توانیم دگرگون کنیم، ولی می توانیم مرکز توجه خود و نیز معنا و مفهومی را که به رویداد پیش آمده نسبت می دهیم، دگرگون کنیم.

باید دگرگونی ها را دوست بداریم، زیرا دگرگونی، تنها چیزی است که قطعیت دارد.

بدانید که چه بخواهید و چه نخواهید، همواره در حال دگرگونی و بهتر شدن هستید و خواهید بود.

برای اینکه تغییر، ارزش حقیقی داشته باشد، باید پایدار و ماندگار باشد.

بیشتر زمان ها ناچاریم کارهایی انجام دهیم که زیاد از آن خوشمان نمی آید، ولی می توانیم احساس خود را دگرگون سازیم.

تا زمانی که جستاری سبب دگرگونی رفتاری شما نشده است، هنوز آن را به خوبی فرا نگرفته اید.

تا زمانی که کیفیت اندیشه ها و ذهنیات خود را دگرگون نکرده اید، هرگز نمی توانید کیفیت زندگی تان را دگرگون سازید.

تنها کسانی که تغییر نمی کنند، آنهایی هستند که نفس نمی کشند.

چنانچه خواسته ها و اهداف خود را نشناسیم، کشتی بدون سکانی خواهیم بود که در اوج مثبت اندیشی، همواره مسیر خود را دگرگون می کنیم.

دشواری ها را به فرصت هایی جهت آموختن، رشد و دگرگونی شخصی بدل سازید.

زمانی که با دشواری ها و مسائل خود، برخورد مناسب می کنید و آنها را به فرصت هایی جهت رشد و دگرگونی شخصی بدل می سازید، زندگانی خود را به سفری زیبا، پر ماجرا و هیجان انگیز بدل خواهید کرد.

زندگی، پدیده ای دگرگون شونده است، از این رو، قوانین ما باید به گونه ای باشد که به ما اجازه ی سازگاری، رشد و لذت را بدهد.

مفهوم و هدف زندگی شما هرگز دگرگون نمی شود.

وسایل و ابزار، ممکن است دگرگون شوند، ولی هدف همواره یک چیز است.

هر سیستمی که قابلیت انعطاف بالایی داشته باشد و تغییرات زیادتری را بپذیرد، کارایی بیشتری خواهد داشت.

هر کاری که به گونه ای فیزیولوژی، بدن و حرکات جسم شما را دگرگون کند، می تواند احساسات و عواطف شما را نیز دگرگون سازد.

اگر مراقب سلامتی خود نباشید، به سختی می توانید از عواطف خود بهره مند گردید.

چنانچه هنوز با دشواری هایی دست و پنجه نرم می کنید، نشانه ی آن است که زنده، تندرست و نیرومند هستید.

حتی پزشکان در کمال راستی، امانت و پایبندی خود، اشتباه کرده اند و می کنند.

همواره در پی میانبُر بودن، نتیجه ی عکس می دهد. یعنی برخی از میانبُرها به راستی میانبرهایی به سوی مرگ، بیماری و غم هستند.

یک پزشک ممکن است در تشخیص بیماری بسیار استاد باشد، اما کار درمان به خوبی پیشرفت نمی کند، مگر آنکه احساس کنید پزشک به وجود شما اهمیت می دهد.

آن گونه خودباوری که برخاسته از احساس شایستگی، توانمندی و توانایی بی اندازه باشد، هرگز در درازمدت پابرجا و ماندنی نخواهد بود.

به یاد داشته باشید که گام های کوچک می تواند نتایج بزرگی در پی داشته باشد.

پذیرش مسئولیت، یکی از بهترین معیارهای توانایی و بلوغ شخص است.

ذهن می تواند به عقب بازگردد، اما زمان قابل بازگشت نیست.

زندگی را همان گونه که هست بپذیرید؛ در این زمان است که آرزو محو می شود. سعی کنید همیشه شاد باشید، بدون اینکه برای این شادی دلیل خاصی وجود داشته باشد و اینگونه است که به آرامش می رسید.

حقیقت این است که هر اندازه هم مثبت و خوشبین باشیم، شرایطی در زندگی وجود دارد که طرحها، روش ها و برنامه های پیش بینی شده ی ما کارساز نخواهد بود.

زندگی یک هدیه است که به ما حق ویژه، فرصت و مسئولیت می دهد؛ باید به ازای آن، چیزی بازگردانیم و آن "خودِ اصلاح شده" ما است.

برآشفتگی ها و خشم های ما برخاسته از معنا و مفهومی است که به پیشامدها، رویدادها و رخدادها نسبت می دهیم.

گاهی، نرسیدن به یک رویا که با ناشکیبایی و مشتاقانه، خواهان آن هستید، آنچه را به راستی می خواهید و به آن نیاز دارید و برای آن ساخته شده اید، به شما می دهد و می بخشد.

هیچ چیز به خودی خود دارای معنا نیست، بلکه احساسات، رفتارها و واکنش های ما نسبت به هر چیز بستگی به نحوه ی ادراک و تصور ما از آن چیز دارد.

اگر قدرت انگاره ی خود را از قید و بند رها کنیم، خودباوری و بینشی در ما ایجاد می شود که محدودیت های گذشته مان را در هم می شکند.

چنانچه به راستی خواهان آن باشید که به خودباوری و بی گمانی راستین برسید، بی شک راه آن را خواهید یافت.

مسئولیت زندگانی خود را به دوش بگیرید. با خودباوری، آسودگی و پایداری تمام، با دشواری ها روبه رو شوید تا به راهکارهای بسیار بهتری برسید.

چنانچه شکاک و بدبین باشید، هرگز نمی توانید پیشه ای را راه اندازی کنید.

افرادی دارای قدرت هستند که فلسفه ی زندگی و کنش های آنان یکی باشد.

اگر پول داشته باشید، به راه نادرست نرفتن، آسانتر است.

چنانچه برنامه ی دقیقی برای سرمایه گذاری نداشته باشید، سرانجامی جز شکست مالی نخواهید داشت.

اگر بر این باورید که فرد باهوشی هستید، سبب آن، این است که چارچوب های مرجع روشنی را در ذهن خود، پویا می کنید که این احساس اطمینان را نیرو می بخشد.

اگر کسی در هر یک از زمینه های زندگی، بهتر از ما واکنش نشان دهد، ساده ترین دلیل اش آن است که راهی بهتر برای داوری و معنا کردن امور دارد و می داند که در هر مورد، چه واکنشی نشان دهد.

آنچه نتیجه بخش است، عمل است. دانش فقط نیروی بالقوه ای است در دست آنان که می دانند چگونه می توان عمل مؤثری انجام داد.

چنانچه از دشواری ها نهراسید و به پیشباز آنها بروید، سربلند خواهید بود؛ آن هم با این آگاهی که از زندگانی، بهره ی کافی جسته و سراپا و با همه ی وجود، زنده بوده اید و زندگی کرده اید.

کوچکترین تحول همانند سنگ ریزه ای است که به درون برکه ای پرتاب می شود و امواج بسیاری به گرد آن شکل می گیرند. سنگ ریزه ی آگاهی نیز با برکه ی ذهن ما چنین کند.

گام نخست پیروزی، آگاهی است.

یک رهبر راستین باید بتواند از دانسته هایی که از بیرون دریافت می کند به نحو مؤثر بهره گیرد، وگرنه کار رهبری به خود بزرگ بینی می انجامد.

برخی بی آنکه بدانند چه چیزهایی در زندگی شان به راستی ارزش دارد، هدفهایی را برای خود تعریف می کنند. به همین دلیل است که وقتی به هدف هایشان می رسند، می پرسند:"آیا این دقیقاً همان چیزی بود که می خواستم؟"

برنامه ریزی، یعنی تشخیص این مطلب که بزرگترین استعدادها و آرزوها باید مسیر درست خود را پیدا کنند.

بکوشید از نگرانی ها و پریشانی های خود به هنگام و در جای درست بهره بگیرید.

به راستی، می توانید هر گونه دشواری را به فرصتی مثبت و سودمند بدل سازید.

به راستی، هر پیشامدی هم که روی دهد، همواره می بایست چَم و مفهوم نیروبخش و مثبتی را در آن بجویید و بیابید.

تنها راه دستیابی به نیک بختی درازمدت آن است که بر مبنای بزرگترین آرمان های خود زندگی کنیم، یعنی هدف راستین خود را بشناسیم و بر پایه ی آن به کنش بپردازیم.

چنانچه نتوانید مفهوم و هدف ویژه ای برای زندگانی خود پیدا کنید، احساس خرسندی، شادمانی و خوشبختی راستین از زندگانی تان رخت برخواهد بست.

خدمت راستین، زندگی را پر بار می کند.

در زندگی نمی توانید بی آنکه به راستی بخواهید، از بسیاری چیزها سرخوش باشید.

در نهایت، فرقی نمیکند که "چند سال" زنده باشید. آنچه به راستی اهمیت دارد، آن است که چگونه زندگی کردهاید.

درست است که پرچم تنها یک تکه پارچه است، اما در عین حال نشانه ی تمام فضایل و ویژگی های یک ملت به شمار می رود.

شاید به راستی تنها دشواری بزرگ و ناگشودنی، آن است که هرگز دشواری نداشته باشید.

شاید عشق و شور راستین این باشد که با چشمپوشی از اینکه چه رویدادی در زندگی تان رخ دهد، بی درنگ، کنترل شرایط و امور را در دست گیرید و به خود امکان دهید سراپا، با آنچه پیش آمده، درآمیزید و با آن، یکی شوید و با همه ی وجود، آن را احساس کنید.

کمالگرایی راستین و بنیادی آن است که خود را همان گونه که هستیم، بپذیریم و دوست داشته باشیم.

بکوشید همیشه خود را با هدف های خود مقایسه کنید، نه با دوستان و همقطاران؛ زیرا همیشه می توان افرادی را یافت که در سطحی پایین تر از ما باشند.

دوست داشتن و عشق ورزیدن به گفتن نیست، بلکه می بایست آن را در خود احساس کنی و انجام دهی.

عشق بورزید، دوست داشته باشید، ببخشید و از خودتان مایه بگذارید.

هرگز هدف دوستان، آشنایان و نزدیکان خود را زیر سؤال نبرید؛ بکوشید همواره به سوی دنیای آنها پل بزنید.

هیچ کس دوست ندارد درباره ا ش پیشداوری کنند یا سرزنش شود، حتی خودتان؛ پس بکوشید هرگز چیزی را که برای خود نمی پسندید، به دیگران نیز روا ندارید.

اگر مغز خود را خوب به کار گیرید، عظمتی به زندگی شما می دهد که هرگز در رؤیاهای خود آن را نمی دیدید.

باید آگاهانه، نگهبانی بر دریچه ی ذهن خود بگماریم تا تنها به چیزهایی اجازه ی ورود دهد که زندگی ما را پربارتر سازد.

به هر میزان هم که به چیزی باور داشته باشیم، باز هم لازم است که دریچه های ذهن خود را به روی باورها و امکانات دیگر باز بگذاریم و همیشه برای یادگیری مطالب تازه تر آمادگی داشته باشیم.

چنانچه با آسایش و بی هیچ شک و تردیدی، آنچه را می خواهید در دنیای بیرون شاهد روی دادن آن باشید، به روشنی در ذهنتان ببینید، بی شک روی خواهد داد.

محدودیت ها فقط در ذهن وجود دارند؛ پس هر وقت محدودیتی به ذهنتان رسید، بی درنگ آن را از مغز خود بیرون کنید.

اگر بنا بود تنها به هنگام رسیدن به هدف خود شادمان شویم و از فرآیند تلاش برای رسیدن به هدف، شاد نباشیم، تنها بخش کوچکی از زندگی خود را شادمان بودیم.

اگر جسم شما زنده، پر تحرک و شاد باشد، روحیات شما نیز از آن پیروی می کند.

اگر خودتان برای زندگی خود برنامه نداشته باشید، کسی دیگر از وجود شما برای برنامه های خود بهره نخواهد گرفت.

اگر در زندگی رو به بالا حرکت نکنید، ناچار به سرازیری می افتید.

اگر سلسله مراتب ارزش های خود را بشناسید، دلیل کنش هایتان برای خودتان روشن تر می شود و می توانید در زندگی، ثبات بیشتری داشته باشید.

اگر می خواهید زندگی تان فزونی یابد، در پی گسترش آن باشید.

انکار یا گریز از دشواری ها، هرگز نمی تواند زندگی بامفهوم و خرسند گونه ای را برای شما پدید آورد.

آنچه تفاوت میان زندگی ما و دیگران را رقم می زند، برخورد، نگرش و منش های ما در برخورد با دشواری هاست، نه خود دشواری ها یا اندازه و کوچک و بزرگی آن.

آنچه در چشم ما، تاریک ترین روزهای زندگی به نظر می رسد، شاید پربارترین روزهای زندگی مان باشد.

آنچه مهم است، کیفیت زندگی است، نه عمر دراز.

باید از گذشته درس بیاموزیم، نه اینکه در گذشته ها زندگی کنیم.

باید بدانیم، آنچه همچون نیرویی مغناطیسی، جهت زندگی ما را آشکار می کند، قدرت جادویی ارزش هاست.

برای هر یک از ما در هر زمان، امکاناتی موجود است تا زندگی خود را بهتر سازیم.

بسیاری از ما در زندگی شخصی با چیزی به مراتب کمتر از آنچه سزاوارش هستیم، زندگی می کنیم.

به یاد داشته باشید، معنا و مفهوم زندگی، چیزی است که برمی گزینید و کنترل آن، همیشه در دست شماست.

پیش از آنکه رویدادی در جهان بیرون رخ دهد، باید در جهان درون پیش آید.

تندرستی ما بیشتر به گونه ی زندگی و تکاپوی مان بستگی دارد، تا به سن و سال.

تنها کارشناس چیره دست و کارآزموده ی زندگی شما، خودتان هستید.

چنانچه با مسائل و دشواری هایتان روبه رو نشوید، در پایان زندگی، احساس خواهید کرد که تنها یک دهم از آن را زندگی کرده اید.

چنانچه بیاموزیم که از تردید و دودلی لذت ببریم و از آن به سود خود بهره بگیریم، زندگی به مراتب، ساده تر و زیباتر خواهد شد.

چنانچه تجربه های ملموس بیشتری از این دنیا (چه مثبت و چه منفی) داشته باشید و خودتان نیز حس کنید، قدر دهش های دیگر زندگی را بیشتر خواهید دانست.

چنانچه میخواهید در زندگی، احساس کامیابی کنید، قوانین "همیشه باید..." و "هرگز نباید..." زیادی نداشته باشید.

چنانچه همیشه از نتایج همه چیز آسوده دل باشیم و آن را به روشنی ببینیم، زندگی، هیجان و گیرایی خود را از دست خواهد داد.

خوبی و زیبایی زندگی در این است: "آن گونه که هست، هست، نه آن گونه که ما میخواهیم باشد."

داوری بهتر، زندگی بهتر می آفریند.

در دنیای مدرن، دانستنی ها، ابزار قدرتمندان است.

زمانی می اندیشیم بهترین راه کمک به بیچارگان آن است که الگوی خوبی برای آنها باشیم تا بدانند شیوه های بهتری نیز برای زندگی وجود دارد و به آنها کمک کنیم تا بتوانند خودشان زندگی خود را اداره کنند.

زندگی می بایست سفری شادمانه و شادی بخش باشد.

شاید زمان آن رسیده باشد که دوباره بر روی چَم، مفهوم و هدف از زندگانی خود تمرکز و توجه کنید.

شور و هیجان شما ناشی از هدف های زندگی تان است.

کارهایی که در زندگی انجام میدهیم، پشت صحنهی هیچ فیلمی نیست. همهی صحنهها همان برداشت نهایی است که قرار است به روی پرده بیاید و نمایش داده شود. چیزی به نام "تمرین" وجود ندارد.

ما باید خود را با زندگی، آنچنان که هست و نه آن گونه که می خواهیم باشد، سازگار کنیم.

ما در جهانی زندگی می کنیم که بایستی هویت هایمان پیوسته گسترده تر شوند تا کیفیت زندگی مان بهتر گردد.

ما در عصر اطلاعات [=دانستنیها] زندگی می کنیم؛ نمودار درجه اول فرهنگ ما دیگر صنعت نیست، بلکه ارتباطات است.

ما دنیا را آنچنان که هست نمی بینیم، زیرا ماهیت امور از نقطه نظرهای گوناگون قابل تفسیر است.

ممکن است بزرگترین اره ای که در جهان اختراع شده است در دست شما باشد و در عین حال، در میان انبوهی از درختان جنگل، سرگردان بمانید و ندانید چه کنید. اگر بدانید که چه درختانی را باید برید و چرا؟ شرایط بر وفق مراد است، وگرنه ابزاری عالی در دست دارید که به هیچ نمی ارزد.

می بایست بیاموزیم که در سراسر زندگی خود، مراقب نشانه های هشدار، الگوها و درس های پندآموز باشیم.

هدف زندگی خود را برآورده سازید و مهمتر از همه آنکه این کار را با عشق، شور، حرارت، شیفتگی و سرزندگی بسیار انجام دهید!

هدف های باشکوه، دریچه ای به دنیای نیروی بیکران است.

هدف های محدود، زندگی را محدود می سازند.

هر روز به گونه ای زندگی کنید که گویی آن روز، مهمترین روز زندگی شما است.

هرگاه از دست مسائل و دشواری هایتان به ستوه آمدید، کافی است این گفته را به خودتان یادآوری کنید که دشواری ها و مسائل، نشانه های زندگی و زنده بودن هستند.

هرگاه می خواهید دست به کاری بزنید و دل آسوده نیستید که چرا می خواهید چنین کاری بکنید، دوباره آن را با چَم و هدف زندگانی خود بسنجید و با آن مشورت کنید.

هرگز نمی توانید امیدوار باشید که دنیا، به گونه ای خودکار، شرایط رسیدن به هدفتان را فراهم سازد.

هیچ چیز در زندگی معنا ندارد، مگر معنایی که شما به آن بدهید.

یادتان باشد که نیروبخش ترین قانون این است: با وجود هر پیشامدی، از زندگی خود لذت ببرید.

پرمغزترین مطالب، زیباترین اندیشه ها و هوشمندانه ترین انتقادات به طور مطلق بی معنی هستند، مگر آنکه مخاطب، معنا و احساس آنها را درک کند.

معادل ابجد

پیامدها

63

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری