معنی پلمب

فرهنگ عمید

پلمب

مُهر سربی کوچک سوراخ‌دار که بعد از بستن در جایی یا چیزی با نخ به آن وصل می‌کنند تا از دست‌خوردگی در امان بماند،
* پلمب شدن: (مصدر لازم) [مجاز] بسته شدن، تعطیل شدن جایی،

حل جدول

فرهنگ معین

پلمب

قطعه سرب یا موم آب شده ای که برای جلوگیری از دستکاری و سوءاستفاده به سر پاکت یا در مغازه یا خانه یا مکان دیگری مهر شود، مهرو موم. (فره)، مجازاً به معنی تعطیل کردن و بستن جایی. [خوانش: (پُ لُ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

پلمب

فرانسوی سرب، اسربک مهر سربی کوچک


استات دو پلمب

فرانسوی شکر سرب

لغت نامه دهخدا

تاننات دو پلمب

تاننات دو پلمب. [دُپ ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ مرکب) مأخوذ از فرانسه و اخیراً در کتب طب فارسی متداول شده است. عنصری است که دارویی را بشکل مرهم در روی «اسکار» و زخمهایی که بر اثر نشستن و یا خوابیدن طولانی و اجباری و تماس قسمتی از بدن با زمین تولید شده باشد بکار برند. (از درمانشناسی دکتر عطایی ص 471).

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پلمب

74

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری