معنی پرداختن

پرداختن
معادل ابجد

پرداختن در معادل ابجد

پرداختن
  • 1257
حل جدول

پرداختن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرداختن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ادا کردن، تادیه کردن، کارسازی کردن، دادن، گذاردن، واگذاردن، وام‌گذاردن، جلادادن، صیقل‌زدن، اعتنا کردن، توجه کردن، مشغول‌شدن،
    (متضاد) دریافت کردن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

پرداختن در فرهنگ معین

  • ادا کردن، کارسازی کردن، جلا دادن، به انتها رسانیدن. 4- شرح دادن، خالی کردن، خلوت کردن، دور کردن، جدا کردن، آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن، از کاری فارغ شدن، آماده کردن، ترتیب دادن. 1 [خوانش: (پَ تَ) [په. ] (مص م. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

پرداختن در لغت نامه دهخدا

  • پرداختن. [پ َ ت َ] (مص) اداء. ادا کردن. تفریغ حساب. گزاردن حقی و دینی و جز آن. توختن وامی. تأدیه. کارسازی کردن. دادن. واپس دادن: دین خود را پرداختن، وام خویش ادا کردن. || تهی کردن. خالی کردن. تخلیه. مخلی کردن. تخلیه کردن. پاک کردن. صافی کردن.
    - پرداختن خانه ای یا خنوری،خالی و تهی کردن آن: چون سلیمان را بشستند و کفن کردند عمر بر وی نماز کرد چون بگور کردندش اسبان و ستوران خلافت بنزدیک او آوردند و گفتند هرکدام که خواهی برنشین گفت ستور خویش را خواهم و برنشست مردمان گفتند بدارالخلافه شو گفت امروز آنجا عیال سلیمان است و مرا خانه ٔ خویش کفایت است تا ایشان آنرا پردازند و او بخانه ٔ خویش آمد و همی بود تا آن سرای بپرداختند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

پرداختن در فرهنگ عمید

  • پول دادن،
    وام خود را ادا کردن،
    کارسازی کردن،
    ساختن،
    جلا دادن،
    [قدیمی] آراستن،
    [قدیمی] خالی کردن، تهی کردن،
    مرتب کردن،
    انجام دادن،
    (مصدر لازم) فارغ شدن،
    ۱۱. مشغول گشتن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

پرداختن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

پرداختن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

پرداختن در فارسی به عربی

  • انفق، دفع، طلیق، ممارسه، مهر، أداءُ
فرهنگ فارسی هوشیار

پرداختن در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

پرداختن در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

پرداختن در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید