معنی پاشویه

فرهنگ عمید

پاشویه

آب‌رو باریکی که گرداگرد حوض درست می‌کنند،
پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را می‌شویند،
جای شستن پا،
محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند،
* پاشویه دادن: (مصدر متعدی) شستن پاهای بیمار با محلول نمک، خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن،
* پاشویه کردن: (مصدر متعدی) = * پاشویه دادن

لغت نامه دهخدا

پاشویه

پاشویه. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) آب گرم خالص یا مخلوط بخردل و نمک و غیره که پای بیمار بدان شویند. || دیواره ٔ حوض. || آب روِ گرداگرد حوض.
- پاشویه کردن، شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و امثال آن تا حرارت و تبِش او کم شود.

حل جدول

پاشویه

آب ولرم که با آن پای بیمار تب‌دار را می‌شویند

آب ولرم که با آن پای بیمار تب دار را می شویند


آب ولرم که با آن پای بیمار تب دار را می شویند

پاشویه


آبراه کوچک کنار حوض

پاشویه


آبراهه کوچک کنار حوض

پاشویه


آب ولرم که با آن پای بیمار تب‌دار را می‌شویند

پاشویه

فرهنگ معین

پاشویه

آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیله آن پای بیمار را بشویند، آبراه کوچک در اطراف حوض. [خوانش: (یِ) (اِمر.) = پاشوره: ]


پاشویه کردن

(~. کَ دَ) (مص م.) شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و مانند آن برای پایین آوردن تب بیمار.

فرهنگ فارسی هوشیار

پاشویه

محلول نمک که جهت شستن پاهای بیمار درست کنند


پاشویه کردن

(مصدر) شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط بنمک یا خردل و امثال آن تا حرارت و تبش کم شود.


پای حوض

‎ پاشویه، رسواگاه


ابترداد

‎ پاشویه، آب سرد نوشیدن، خودشوئی باآب سرد

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پاشویه

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری