معنی ویم

لغت نامه دهخدا

ویم

ویم. (اِ) سیم گِل را گویند، و آن گِلابه ای است که بر دیوار مالند و در بالای آن کاهگل کنند. (برهان):
سرای خود را کرده ستانه ٔ زرین
به سقف خانه پدر برندیده کهگل و ویم.
سوزنی سمرقندی (از حاشیه ٔ برهان چ معین).

فرهنگ عمید

ویم

دوغابی که سقف یا دیوار را با آن اندود کرده و بر روی آن کاهگل یا گچ می‌مالیدند،

فرهنگ فارسی هوشیار

ویم

(اسم) گلایه ای که بر دیوار و سقف مالند و بر بالای آن کلاهگل کنند: ((سرای خود را کرده ستانه زرین بسقف خانه پدر بر ندیده کهگل وویم. )) (سوزنی)، کاهگل.

فرهنگ معین

ویم

(اِ.) کاهگل

حل جدول

ویم

کاهگل


ویم وندرس

کارگردان فیلم پاریس تگزاس

کارگردان فیلم دوست آمریکایی

کارگردان فیلم زاویه معکوس


فیلمی از ویم وندرس

آبی داغ، آلیس در شهر، بسیار دور چنین نزدیک، پاریس تگزاس، پایان خشونت، تا انتهای جهان، تابستان در شهر، توکیوگا، حرکت غلط، داستان لیسبون، داغ ننگ، دوست آمریکایی، روح یک مرد، زاویه معکوس، زیر آسمان برلین، سرزمین فراوانی، شاهان جاده، صاعقه بر آب، هتل میلیون دلاری

روشنایی در آب

تا انتهای جهان، زاویه معکوس، پاریس تگزاس، دوست آمریکایی، سرزمین فراوانی، روح یک مرد، پایان خشونت، آبی داغ، صاعقه بر آب، داغ ننگ، حرکت غلط، آلیس در شهر، تابستان در شهر


هافبک رئال ویم ملی ولز

گرت بیل


کاه گل

ویم


کاهگل

ویم

گویش مازندرانی

ویم

بیم – ترس

معادل ابجد

ویم

56

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری