معنی ویو
لغت نامه دهخدا
ویو. [وَ / وِ] (اِ) عروس است که زن داماد باشد. (برهان). بیو. بیوگ. ویوگ.
ویو. [وْ] (اِخ) دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرودشهرستان هروآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تئوفیل دو ویو
تئوفیل دو ویو. [ت ِ ءُ دُ ی ُ] (اِخ) شاعر فرانسوی. رجوع به ویو شود.
گویش مازندرانی
نام های ایرانی
پسرانه، گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) عروس.
دمپ ویو
انگلیسی کوهه ی میرا
مایکرو ویو
انگلیسی ریز کوهه، زود پز
هارمونیک ویو
انگلیسی (موج هماهنگ) کوهه ی هماهنگ
سخن بزرگان
کار ما گواه جاودان آزادی انسان است. اندیشه ها و گفتار و کردارمان تارهای پیله ای است که پیرامون خود تنیده ایم.
معادل ابجد
22