معنی وس

لغت نامه دهخدا

وس

وس. [وَس س] (ع اِ) عوض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

وس. [وَ] (ص، ق) بر وزن و معنی بس باشد، چه در کلام فارسی با و واو به هم تبدیل می یابند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان). بس. (فرهنگ فارسی معین). و در عربی حسب گویند. (برهان). بس. (ناظم الاطباء). || بسیار. || چگونه. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس).


ژیرار داس وس

ژیرار داس وس. [دُ اُ وُ] (اِخ) نام خاورشناسی طابع کتاب التنازع و التخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم با مقدمه ای به زبان آلمانی بسال 1888 م. وی در تاریخ اسلامی مطالعه ٔ بسیار کرده و زبان عربی را نیز فراگرفته بوده است.

فرهنگ معین

وس

(وَ) (اِ. ص. ق.) بس.

گویش مازندرانی

وس

درست به اندازه – بس و کافی


په وس

پشت سرهم – پی در پی


وس بانو

نام دختران – علت انتخاب آن آرزوی کافی بودن فرزند یا حداقل...

حل جدول

وس

بس، کافی

کافی و بس در زبان پهلوی باستانی


فیلم وس اندرسون

هتل بزرگ بوداپست


کافی

وس

فرهنگ فارسی هوشیار

وس

(اسم صفت) بس


رو ء وس

(تک: راس) سرها سران

سخن بزرگان

وس رابرتز

علاقه، اندیشه و مطالعه چیز هایی هستند که شما را به سوی موفقیت سوق می دهند....

ترکی به فارسی

هه وس لن مک

هوس کردن

معادل ابجد

وس

66

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری