معنی وزر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
بزه، گناه،
سنگینی، بارِ سنگین، بار گران،
کوه بلند،
ملجٲ، پناهگاه، هر جای مستحکم و استوار که پناهگاه شود،
حل جدول
کوه بلند
مترادف و متضاد زبان فارسی
بزه، گناه، معصیت، ثقل، سنگینی، گرانی، نکبت، وبال
فرهنگ فارسی هوشیار
پناهگاه سنگر، کوه بلند گناه، سنگینی، بار گران، پشتواره ی جامه، بزهمندی (اسم) کوه بلند، پناه جای ملجا: دانم که نیست جز که بسوی توای خدا روز حساب و حشر و مفرو و زر مرا. (ناصرخسرو) (اسم) کوه بلند، پناه جای ملجا: دانم که نیست جز که بسوی توای خدا روز حساب و حشر و مفرو و زر مرا. (ناصرخسرو) -1 (مصدر) گناه کردن بزه مند گردیدن، (اسم) گناه بزه، گرانی ثقل، بارگران، نکبت وبال جمع: اوزار.
فرهنگ فارسی آزاد
وَزر (وَزَرَ، یَزِرُ) غلبه کردن، چیره شدن
وِزر، غیر از معانی مصدری، گناه، خطیئه، بار سنگین، سلاح، ثقل و گرانی، سنگینی (جمع: اَوزار)،
وَزَر، ملجأ، پناه، کوه بلند،
معادل ابجد
213