معنی واژگونی
لغت نامه دهخدا
واژگونی. (حامص) برگشتگی. (ناظم الاطباء). انقلاب. وارونی. باژگونی. باشگونی. || ناراستی تدبیر و نادرستی کار. (ناظم الاطباء).
فارسی به انگلیسی
Reversal, Turnover, Upset
حل جدول
وارونی
فارسی به عربی
انزعاج، انعکاس
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگون بودن باژگونی، ناراستی تدبیر ناراستی کار.
انگلیسی به فارسی
واژگونی
overturning
واژگونی
tilting
واژگونی
reversal
واژگونی
overset
واژگونی
resupination
واژگونی
overturn
واژگونی
turning moment
گشتاور واژگونی
subversion
درون واژگونی
overturning force
نیروی واژگونی
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرنگونی، واژگونی
معادل ابجد
1093