معنی گوناگونی
لغت نامه دهخدا
گوناگونی. (حامص مرکب) حالت و چگونگی گوناگون. لونالونی. اختلاف. تنوع. || اقسام و انواع. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
فارسی به انگلیسی
Catholicity, Diversity, Variation, Variety
فرهنگ عمید
گوناگون بودن،
حل جدول
فارسی به عربی
انبوب متفرع، تشکیله
فرهنگ فارسی هوشیار
، مختلف بودن انواع و اقسام داشتن.
فارسی به ایتالیایی
varietà
واژه پیشنهادی
تطور
گوناگونی افکار و نظرها
تشتت آرا
کرم انگلی قلابدار که در روده کوچک انسان که سبب آسیب های گوناگونی می شود
آنکیلوستوم
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
163