معنی وارو

وارو
معادل ابجد

وارو در معادل ابجد

وارو
  • 213
حل جدول

وارو در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

وارو در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه، آژخ، زگیل
فرهنگ معین

وارو در فرهنگ معین

  • وارون، واژگون، پُشتک. [خوانش: (اِ.)]
  • (اِ.) = واروک: زگیل.
  • (اِمر.) قلمه های درخت تبریزی را گویند.
لغت نامه دهخدا

وارو در لغت نامه دهخدا

  • وارو. (اِ) مقابل رو. پشت. عکس. (از یادداشتهای مؤلف).
    - وارو زدن در کاری، بعکس آن رفتار کردن. بخلاف آن رفتن. جهت مقابل آن برگزیدن.
    || واروک. زگیل. رجوع به واروک شود. توضیح بیشتر ...
  • وارو. (اِخ) وارُن. شاعر و نویسنده ٔ لاتینی. رجوع به وارن شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وارو در فرهنگ عمید

  • وارون، واژگون،
    (اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک،
    * وارو زدن: (مصدر لازم)
    (ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین،
    برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

وارو در فارسی به انگلیسی

  • Flip-Flop, Obverse, Reverse, Somersault
فرهنگ فارسی هوشیار

وارو در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید