معاهد
متعاهد
همپیمان
موتلف، متحد، متفق، همعهد
متفقالرأی، متفقالقول، همپیمان
موتلف، متحد، متفق، همپیمان
همعهد، همپیمان، (متضاد) متخاصم
همسوگند، همقسم، همپیمان، همعهد، دستیار
همعهد، همپیمان، همسوگند،
همسوگند، همعهد، همپیمان،
متحد، متفق، همعهد، همپیمان،
148
ریسمان
شهر کرمان
بیگمان
درمان
نافرمان
سروسامان
نا فرمان
فرمان
شادمان
با ایمان
بهمان
آرمان
هم پیمان
همزمان