معنی هم‌زمان

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

هم‌زمان

مصادف، معاصر، مقارن، هم‌دوره،


هم‌عصر

معاصر، هم‌دوره، هم‌زمان


هم‌دوره

معاصر، هم‌زمان، هم‌عصر، هم‌درس، هم‌کلاس


مصادف شدن

هم‌زمان شدن، مقارن شدن، برخورد کردن


معاصر

هم‌دوره، هم‌زمان، هم‌عصر، امروزین، امروزه، جدید


متقارن

قرین، قرینه، یار، یاور،
(متضاد) نامتقارن، هم‌زمان

فارسی به انگلیسی

همزمان‌

Coeval, Coincident, Concomitant, Concurrent, Contemporaneous, Contemporaneously, Contemporary, Together, Simultaneous, Syn-, Synchronous

فارسی به ترکی

همزمان‬

aynı anda, eşzamanlı

فارسی به عربی

همزمان

آنی، معاصر

فارسی به ایتالیایی

همزمان

simultaneo

فارسی به آلمانی

همزمان

Gleichzeitig, Zeitgenosse (m), Zeitgenössisch

فرهنگ عمید

معاصر

هم‌عصر، هم‌دوره، هم‌زمان،


هم عصر

هم‌زمان، هم‌دوره، معاصر،


هم دوره

هم‌زمان، هم‌عصر، هم‌روزگار، معاصر،


معاصرت

با کسی هم‌عصر بودن، هم‌زمان بودن،

معادل ابجد

هم‌زمان

143

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری