معنی هلو
فرهنگ معین
(هُ) (اِ.) درختی از تیره گل سرخیان و از دسته بادامی ها که دارای میوه آب دار شفت و هسته ناهموار درشت است. گونه های مختلف هلو عبارت از شفتالو و شلیل و هلو انجیری هستند که همگی میوه هایی ریزتر از هلو دارند.، ~پوست کنده کنایه از: شخص خوش بر و رو، خوش آب
(~.) (اِ.) ریسمانی که کودکان از جایی آویزند و بر آن نشینند و در هوا آیند و روند؛ ارجوحه، تاب.
گویش مازندرانی
تعبیر خواب
دیدن هلو در خواب، به خصوص اگر صورتی و رسیده باشد بسیار خوب و خوش یمن است. بقیه تعبیر، مانند تعبیر آلو است. - منوچهر مطیعی تهرانی
خواص گیاهان دارویی
ضد تصلب شراین خواهد بود. موثر بر نارسایی عروق کرونر وپایین آورنده فشار خون است.ولی مصرف زیاد هلو به علت داشتن سلولز بالا ایجاد نفخ می کند. برای مبتلایان به دیابت زیانی در بر ندارد.
لغت نامه دهخدا
هلو. [هََ] (اِخ) دهی است از بخش بانه ٔ شهرستان سقز که 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون، لبنیات و چوب جنگلی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
هلو. [هَُ] (اِ) نوعی از شفتالو باشد و آن را شفتالوی آردی میگویند. به غایت پرآب و شیرین و بی جرم میباشد. (برهان). شفتالو. فوخ. درافن. (یادداشتهای مؤلف). قیاس کنید با آلو و خلو، هلی، هلگ. (یادداشت دیگر).
- مثل هلوی پوست کنده، در وصف چهره ای گویند که زیبا، شاداب و سرخ و سفید باشد. (از یادداشتهای مؤلف).
- امثال:
همین هلو، همین گلو، یعنی همین است که هست. جز این نخواهد بود.
|| ریسمانی را گفته اند که طفلان از جایی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان).
حل جدول
فارسی به عربی
کوخ
فارسی به آلمانی
Pfirsich (m)
فرهنگ عمید
میوهای کرویشکل، گوشتی، درشت، پرآب، و شیرین با پوست نازک به رنگهای زرد، سرخ، و سبز و هستۀ درشت و سخت،
درخت این میوه کوتاه با برگهای دراز نوکتیز و شکوفههای قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو، یا زردآلو پیوند میزنند،
شخص زیبا،
نام های ایرانی
پسرانه، عقاب (نگارش کردی: هه)
معادل ابجد
41