معنی نژادشناس

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

نژادشناس

(صفت) عالم محقق دررشته نژادشناسی.

لغت نامه دهخدا

نژادشناسی

نژادشناسی. [ن ِ ش ِ] (حامص مرکب) نژاد شناختن. عمل نژادشناس. || علمی است که احوال ملل مختلف را شرح داده، از استعداد هر قوم گفتگو می کند. (لغات فرهنگستان).


هارتمان

هارتمان. (اِخ) روبرت. مردم شناس و نژادشناس آلمانی که در سال 1832 م. در «بلانکنبورگ » (هارتس) متولد شد و در سال 1893 در «نوی بابلسبرگ » درگذشت. در دانشگاه برلین تدریس کرد و آثار عمده اش بدین قرار است: مسافرت بارن دُ بارنیم در شمال شرقی افریقا (1863)، نقشه ٔ کشورهای نیل از نظرهنر و تاریخ طبیعی (1865-1866 م.)، سودانیها (1876)، اقوام افریقایی (1880)، میمونهای انسان نما (1883)، رساله ای در تشریح انسان (1881)، گوریل (1881)، حبشه، کشورهای نیل (1883)، ماداگاسکار (1886).

معادل ابجد

نژادشناس

1466

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری