معنی نوعی سرماخوردگی
حل جدول
گریپ
سرماخوردگی
زکام
سرماخوردگی سخت
آنفلوانزا
سرماخوردگی ماکیان
کوریزا
نوعی آش جهت درمان سرماخوردگی
آش شلغم
لغت نامه دهخدا
سرماخوردگی. [س َ خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ] (حامص مرکب) زکام. نزله. چایمان. چاییدگی.
نوعی
نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.
فرهنگ عمید
بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز میکند،
فارسی به عربی
برد
مترادف و متضاد زبان فارسی
چایش، ریزش، زکام، آنفلوآنزا
فارسی به آلمانی
Erkältung (f), Kalt, Kälte (f), Schnupfen, Spannungslos
واژه پیشنهادی
آنفلوآنزا
نوعی قرص در درمان سرماخوردگی کودکان
چیلدرن کلد
نوعی قرص در درمان علائم سرماخوردگی
ادالت کلد
فرهنگ فارسی هوشیار
نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری
معادل ابجد
1277