معنی نوعی اچار

حل جدول

گویش مازندرانی

اچار

کلید، آچار

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

اچار پیچ گوشتی

Schraubendreher (m), Schraubenzieher (m)

لغت نامه دهخدا

نوعی

نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.


صورت نوعی

صورت نوعی. [رَ ت ِ ن َ / نُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی).

فرهنگ فارسی هوشیار

نوعی

نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

نوعی اچار

341

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری