معنی آچار

فرهنگ عمید

آچار

ترشی،
هر چیز خوردنی که آن را در آب‌لیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار،
چاشنی: آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷)،

ابزار فلزی برای بازوبسته کردن پیچ و مهره،

حل جدول

آچار

زمین پست و بلند و سراشیب، درهم و آمیخته، وسیله ای برای باز و بسته کردن پیچها

دست ابزار، کلید هر قفل، آلتی فلزی که بوسیله آن مهره های آهنین را باز کنند، ترشی یا چاشنی، در هم آمیخته، زمین پست و بلند و سراشیب

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آچار

دست افزار

فارسی به انگلیسی

آچار

Dressing, Seasoning, Spanner, Tool, Wrench

فارسی به ترکی

فارسی به ایتالیایی

آچار

cacciavite

لغت نامه دهخدا

آچار

آچار. (ترکی، اِ) (ظ. از آچمق ترکی گشودن) کلید. دست افزار فلزین که بدان چوب پنبه ٔ شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند.

آچار. (اِ) پرورده ها و ترشی ها در آب لیمو و سرکه و امثال آن. ترشی. چاشنی: این مرد... آچارها و کامه ها نیکو ساختی... امیر وی را بنواخت و گفت از گوسفندان خاص پدرم وی بسیار داشت... یله کردم بدو. (تاریخ بیهقی).
آچار خدای است مزه وْ بوی خوش و رنگ
با سیب و ترنج آمد و جوز و بهی و نار.
ناصرخسرو.
آچار سخن چیست معانی و عبارت
نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار.
ناصرخسرو.
نمی بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند
ترا ای خاک خور، آن خاک بی آچار نگْوارد.
ناصرخسرو.
چو آچار است لفظ فارس درخورد
که بی آچار چیزی کم توان خورد.
امیرخسرو دهلوی.
|| مطلق میوه ها و ترشی ها و مربَّیات و ریچار و ریصار و خوشاب که برای تیز کردن اشتها خورند:
ز آچارها هرچه باشد عزیز
ترنج و به و نار و نارنج نیز.
نظامی.
|| در فرهنگها این کلمه را به معنی زمین سراشیب و پست و بلند ضبط کرده و این بیت را شاهد آورده اند:
زمینی نیست در عالم سراسر
از این پژمرده تر زین بس عجب تر
دو گونه جای باشد صعب و دشوار
یکی دریا دگر آچار و کهسار.
(ویس و رامین).
|| (ص) درهم آمیخته و ضم کرده. (برهان).
- آجیل آچار، آجیل که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند.

فرهنگ فارسی هوشیار

آچار

ترکی دست افزار (آچار برابر با پرورده ها و ترشی ها و زمین پست یا سراشیب پارسی است) (اسم) انواع پرورده ها و ترشیها در آب لیمو و سرکه و مانند آن انواع ترشی آلات، زمین پست و بلند و سراشیب -3 درهم آمیخته ضم کرده. یا آجیل آچار. آجیلی که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند. (اسم) کلید هر قفل، آلتی فلزی که بوسیله آن مهره های آهنین را باز کنند، قلم حکاکی درفش یا سنبک حکاکی. یا آچار پیچ گوشتی. آلتی فلزی که بوسیله آن پیچ را باز کنند.

واژه پیشنهادی

نوعی آچار

آچار ترکمتر

آچار شمع

آچار چکّشی

آچار استخوانی

آچار پره

آچار فیلتربازکن

آچار تخت

آچار شلّاقی

آچار رینگ

فرهنگ معین

آچار

تُرشی، چاشنی، زمین پست و بلند و سراشیب، درهم آمیخته. [خوانش: (اِ.)]

[تر.] (اِ.) آلتی فلزی که به وسیله آن مهره های آهنین را باز کنند یا ببندند و انواع مختلف دارد: چهارسو، دو سر، شمع، شلاقی، آلن و غیره.

معادل ابجد

آچار

205

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری