معنی نوس
لغت نامه دهخدا
نوس. (اِ) قوس قزح. (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (اوبهی) (ناظم الاطباء). آژفنداک. (ناظم الاطباء). نوسه. (فرهنگ فارسی معین):
از باد روی خوید چو آب است موج موج
وز نوس پشت ابر چو چرخ است رنگ رنگ.
خسروانی (از لغت فرس).
|| تقلید حرف زدن و گفتگوی شخصی را کردن. (برهان قاطع). تقلید بانگ و آواز سخن گفتن کسی. (ناظم الاطباء).
نوس. [ن َ] (ع مص) جنبیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). جنبیدن پیرایه و گیسو و جز آن. (از منتهی الارب) (آنندراج). نوسان. (از اقرب الموارد). رجوع به نوسان شود. || راندن شتر را. (از تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || فروهشتن گیسوها را از پشت. (از ناظم الاطباء).
دیم نوس
دیم نوس. (اِخ) لیم نوس. از مقربان اسکندر که نقشه ٔ خود را درباره ٔ قتل اسکندر با جوانی به نام نی کوماک در میان گذارد و جوان مزبور جریان را به اطلاع برادر خود سبالی نوس رسانید تا بالاخره اسکندراز جریان مطلع گشت و دستور توقیف دیم نوس را صادر کرد. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1675، 1672، 1656).
کاره نوس
کاره نوس. [رِ] (اِخ) نام پدر «اونتوس » سرکرده ٔ لاسدمونیها. (ایران باستان چ 1 ج 1 ص 768).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) قوس قزح رنگین کمان. توضیح در لغت فرس چاپ هرن ص 44 بیت ذیل از خسروانی آمده: ((ازباد روی خوید چو آنست موج موج و زنوس پشت ابر چو چرغست رنگ رنگ. )) در لغت فرس چاپ اقبال ص 441 همین بیت ذیل ((نوسه)) بدین صورت آمده: ((از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جزع (جرغ) رنگ رنگ)) رشیدی و برهان ((نوس)) و ((نوسه) هر دو را آورده اند.
فرهنگ عمید
نوسه
حل جدول
رنگین کمان
قوس وقزح، رنگین کمان
قوس و قزح، رنگین کمان
قوس قزح، نوس
رنگین کمان
تیراژه، نوس، رنگین کمان
قوس قزح
تیراژه ، نوس، رنگین کمان ، افنداک
قوس قزح
فرهنگ معین
(اِ.) قوس قزح، رنگین کمان
معادل ابجد
116