معنی نواله

نواله
معادل ابجد

نواله در معادل ابجد

نواله
  • 92
حل جدول

نواله در حل جدول

  • گلوله خمیر
  • لقمه و گلوله خمیر
مترادف و متضاد زبان فارسی

نواله در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

نواله در فرهنگ معین

  • گلوله خمیر، مقداری از خوراک که برای کسی کنار گذارند. [خوانش: (نَ لِ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

نواله در لغت نامه دهخدا

  • نواله. [ن َ ل َ / ل ِ] (اِ) لقمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زماورد. (مهذب الاسماء) (دهار). زله. (زمخشری). بزماورد. میسر. تکه. توشه. (یادداشت مؤلف). لقمه ٔ خوراکی برای گذاشتن در دهان. (فرهنگ فارسی معین): ندیمان را بخواند امیر و شراب ومطربان خواست و این اعیان را به شراب بازگرفت و طبق های نواله و سنبوسه روان شد. (تاریخ بیهقی ص 282).
    از دست تو خوش نایدم نواله
    زیرا که نواله ت پراستخوان است.
    ناصرخسرو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نواله در فرهنگ عمید

  • گلولۀ خمیر، تکه‌ای از خمیر آرد گندم که گلوله کنند و به شتر بدهند،
    [قدیمی] لقمه و توشه و مقداری از خوراک که برای کسی کنار بگذارند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نواله در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

نواله در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پارسی تازی گشته نواله خوراک مهمان (اسم) لقمه خوراکی برای گذاشتن در دهان: از دست تو خوش نایدم نواله زیرا که نواله ت پر استخوان است. (ناصرخسرو. ‎ 71)، مقداری خوراک که بکسی اختصاص دهند. -3 آرد مخصوص تمیز کرده گلوله ساخته که به شتر دهند. ‎ -4 گلوله خمیر. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید