معنی نقال

نقال
معادل ابجد

نقال در معادل ابجد

نقال
  • 181
حل جدول

نقال در حل جدول

  • قصه گوی قهوه خانه سنتی بود
مترادف و متضاد زبان فارسی

نقال در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • حکایتگر، داستانسرا، قصه‌گو، ناقل
فرهنگ معین

نقال در فرهنگ معین

  • (نَ قّ) [ع.] (ص.) افسانه گو، قصه خوان.
لغت نامه دهخدا

نقال در لغت نامه دهخدا

  • نقال. [ن ِ] (ع اِ) ج ِ نَقل. رجوع به نَقل شود. || ج ِ نَقَل. رجوع به نَقَل شود. || ج ِ نِقل. رجوع به نِقل شود. || ج ِ نَقلَه. رجوع به نقله شود. || (مص) زودزودبردارنده ٔ قوائم گردیدن اسب. (منتهی الارب). به سرعت قدم برداشتن اسب. (از اقرب الموارد). مناقله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || یکباره و دوباره آب و علف خوردن شتر بی چرانیدن کسی. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
  • نقال. [ن َق ْ قا] (ع ص) فرس نقال، اسب که زودزود بردارد پاها را. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب که به سرعت قدم بردارد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). منتقل. مناقل. (متن اللغه) (المنجد). || آنکه چیزها را از موضعی به موضع دیگر نقل کند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نقل کننده. از جائی به جائی برنده. (یادداشت مؤلف). || آنکه خبر را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). || در فارسی، افسانه گو. قصه خوان. کسی که قصه و حکایت بیان می کند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نقال در فرهنگ عمید

  • کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند،
    داستان‌سرا، قصه‌گو،
    کسی که در اماکن عمومی قصه‌گویی می‌کند خصوصاً داستان‌های شاهنامه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نقال در فارسی به انگلیسی

  • Narrator, Raconteur, Storyteller, Troubadour
عربی به فارسی

نقال در عربی به فارسی

  • متحرک , قابل حرکت , قابل تحرک , سیال , تلقن همراه , قابل حمل ونقل , سفری , سبک , ترابرپذیر , دستی. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

نقال در گویش مازندرانی

  • قصه گو، داستان سرا
فرهنگ فارسی هوشیار

نقال در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

نقال در فرهنگ فارسی آزاد

  • نَقّال، مُنتقل کننده (صیغه مبالغه است)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید