معنی نشاسته

نشاسته
معادل ابجد

نشاسته در معادل ابجد

نشاسته
  • 816
حل جدول

نشاسته در حل جدول

فرهنگ معین

نشاسته در فرهنگ معین

  • نشانده، کاشته، تعیین کرده، منصوب. [خوانش: (نِ تَ یا تِ) (اِمف. )]. توضیح بیشتر ...
  • (نِ تِ) (اِ. ) ماده ای است سفید و بی بو و بی مزه تهیه شده از گندم یا سیب زمینی که هم استفاده خوراکی دارد و هم برای آهار دادن پارچه و ساختن چسب و. به کارمی رود. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

نشاسته در لغت نامه دهخدا

  • نشاسته. [ن ِ / ن َ ت َ / ت ِ] (اِ) نشا. (منتهی الارب) (زمخشری) (تحفه ٔ حکیم مؤمن). نشاستج. (زمخشری) (تحفه ٔ حکیم مؤمن). لباب حنطه. (بحر الجواهر). نشاء. (منتهی الارب). املون. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). ارجوان. (منتهی الارب). آبگون. لباب الحنطه. (یادداشت مؤلف). مغز گندم خیسانیده. لباب الحنطه المغسوله. (از بحر الجواهر). به فتح، نه به کسر، معروف است. چون در ساختن آن دردی مغز گندم در آب می نشانند به همین سبب نشاسته گویند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نشاسته در فرهنگ عمید

  • گردی سفید، بی‌بو، بی‌مزه که برای آهار دادن پارچه و ساختن پودر و چسب و پختن بعضی خوراک‌ها به کار می‌رود. در طب نیز استعمال می‌شود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نشاسته در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

نشاسته در فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

نشاسته در فارسی به آلمانی

  • Stärke (f), Stärken, Wäschestärke (f)
واژه پیشنهادی

نشاسته در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید