معنی ناشناخته

لغت نامه دهخدا

ناشناخته

ناشناخته. [ش ِ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) ناشناخت. مجهول. نکره. غیرمعلوم. (از ناظم الاطباء). || ناشناس. غریب. بیگانه. که شناخته و معروف و آشنا نیست: با ناشناخته هم سفر مباش. (خواجه عبداﷲ انصاری). || (ق مرکب) بناشناس. متنکروار. متنکراً.

فارسی به انگلیسی

ناشناخته‌

Faceless, Nameless, Obscure, Uncharted, Undetected, Unfamiliar, Unheard-Of, Unidentified, Unknown, Unsung

فرهنگ معین

ناشناخته

(ش تِ) (ص مف.) نامعلوم، مجهول.

حل جدول

ناشناخته

نامعلوم،گمنام،مجهول

نکره

مجهول


ناشناخته و نامعلوم

غریب، گمنام، مجهول، مجهول الهویه، ناشناس، نامعلوم


نا معلوم و ناشناخته

مجهول

فرهنگ فارسی هوشیار

ناشناخته

غریب، بیگانه، ناشناس

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناشناخته

غریب، گمنام، مجهول، مجهول‌الهویه، ناشناس، نامعلوم،
(متضاد) شناخته

فارسی به عربی

ناشناخته

غریب، مجهول

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

ناشناخته

1407

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری