معنی نسار

لغت نامه دهخدا

نسار

نسار. [ن َ] (اِ) نسر. در لهجه ٔ قمی: نسار (طرف سایه)، در اراک: نسر (جائی که کمتر آفتاب برسد)، در تهرانی: نسار (جنوب). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). موضعی که آفتاب کمتر بر آن تابد. (برهان قاطع) (از آنندراج). جائی که بر آن تمام سال آفتاب نتابد یا در بعضی از اوقات سال نتابد. (از فرهنگ نظام). نسا. (برهان قاطع) (آنندراج). سایه گاه. جنوب خانه. مقابل بر آفتاب. (یادداشت مؤلف). رجوع به نسر شود. || سایبانی که از چوب و خاشاک سازند. (برهان قاطع) (آنندراج). سایبان. (ناظم الاطباء). || سایه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

نسار. [ن ِ] (اِخ) (یوم الَ...) روزی است از روزهای معروف عرب. (مرصع). نام جبال کوچکی است در عربستان یا آبی است بنی عامر را که در آنجا میان بنی ضبه و بنی تمیم جنگی واقع شد. (از مجمع الامثال میدانی).

نسار. [ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان دیره ٔ بخش گیلان شهرستان شاه آباد، در 28 هزارگزی شمال گیلان و 2هزارگزی مغرب راه گیلان به سرپل ذهاب، در دشت گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ دیره، محصولش غلات و ذرت و لبنیات و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


وی نسار

وی نسار. [وِ ن ِ] (اِخ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است. 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


کلکان نسار

کلکان نسار. [ک َ ن ِ] (اِخ) دهی از دهستان بیلواراست که دربخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


چشمه نسار

چشمه نسار. [چ ِم ِ ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان قبادی بخش ثلات شهرستان کرمانشاه که در 12 هزارگزی شمال بیله تاب واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آبادی از طایفه ٔ قبادی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


نسار عمرانی

نسار عمرانی. [ن ِ رِ ع ِ] (اِخ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، در 28هزارگزی جنوب شرقی چرداول و 9هزارگزی راه شیروان، در ناحیه ٔ سردسیر پرتپه ماهوری واقع است و 130 تن سکنه دارد. آبش از رود کلان، محصولش غلات و حبوبات و ذرت و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ معین

نسار

(نَ) (اِ.) جایی که سایه باشد.

فرهنگ عمید

نسار

نَسَر

فرهنگ فارسی هوشیار

نسار

(اسم) موضعی که درآنجاآفتاب هرگز نتابدیاکم بتابدمحلی که روبشمال قرار دارد. ‎، خانه ای که درسایه کوه ازچوب و خاشاک سازند. ‎، سایه.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

نسار

311

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری