معنی نخاله

نخاله
معادل ابجد

نخاله در معادل ابجد

نخاله
  • 686
حل جدول

نخاله در حل جدول

  • ضایعات بوجاری غلات
مترادف و متضاد زبان فارسی

نخاله در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بقایا، پس‌مانده، بدخلق، بی‌ادب، خشن، بدجنس، حقه‌باز، ناتو، ناقلا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

نخاله در فرهنگ معین

  • (اِ. ) هرآنچه که بعد از الک کردن در الک باقی می ماند، (عا. ) هر چیز بیهوده و به درد نخور، بدجنس، ناتو، حقه باز. [خوانش: (نُ لِ) [ع. نخاله]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

نخاله در لغت نامه دهخدا

  • نخاله. [ن ُ ل َ / ل ِ] (از ع، اِ) سپوس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). آنچه در موبیز پس از بیختن آرد باقی ماند. پوست هر دانه ای که آدمی آن را نمی خورد. (ناظم الاطبا). آنچه که بعدِ بیختن آرد در غربال و غیره باقی ماند. (غیاث اللغات). سبوس. (مهذب الاسما) (دهار) (غیاث اللغات). سپوس گندم. (منتهی الارب) (آنندراج). پِسْت. سویق:
    هرچه در اومغز بود آرد فروشد
    بر سرش آشوب آمده ست نخاله.
    ناصرخسرو.
    کار به جائی رسید که نخاله ٔ جوبا گل خمیر میکردند و بدان سد رمق میرفت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

نخاله در فرهنگ عمید

  • [عامیانه، مجاز] بی‌ادب، جاهل،
    (اسم) ضایعات مصالح ساختمانی،
    کالای نامرغوب،
    (اسم) آنچه پس از الک کردن در غربال باقی می‌ماند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

نخاله در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

نخاله در فارسی به عربی

  • حصباء، شاذ، نخاله
فرهنگ فارسی هوشیار

نخاله در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آنچه بعد از ریختن آرد در غربال و غیره باقیماند، سبوس گندم
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید