معادل ابجد
نجم در معادل ابجد
نجم
- 93
حل جدول
نجم در حل جدول
- ستاره، کوکب
- ستاره، کوکب، اختر
- ستاره، از سوره های سجده دار، اختر، کوکب
مترادف و متضاد زبان فارسی
نجم در مترادف و متضاد زبان فارسی
- اختر، ستاره، سها، کوکب، نجمه
فرهنگ معین
نجم در فرهنگ معین
- (نَ) [ع.] (اِ.) ستاره. ج. نجوم، انجم.
لغت نامه دهخدا
نجم در لغت نامه دهخدا
-
نجم. [ن َ] (ع اِ) ستاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (السامی) (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (دستوراللغه) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). کوکب. (اقرب الموارد) (المنجد). اختر. ج، اَنجُم، انجام، نجوم، نُجُم:
همچو من در میان خلق ضعیف
در میان نجوم نجم سها.
مسعودسعد.
نجم زحل سواددواتش نهم چنانک
جرم سهیل ادیم قلمدان شناسمش.
خاقانی.
بنده چون زی حضرتت پوید ندارد بس خطر
نجم سفلی چون شود شرقی ندارد بس ضیا.
خاقانی.
- نجم ثاقب، رجوع به ثاقب شود: کان رأی الامام القادرباﷲ رضی اﷲعنه و قدس روحه نجماً ثاقباً. توضیح بیشتر ...
- نجم. [ن َ] (اِخ) (الَ. ) پروین. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (السامی) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). ثریا. (غیاث اللغات) (المنجد) (السامی). نامی است خاص پروین را. (مهذب الاسماء). اسم علم است پروین را، و الف و لام در وی لازم. قوله تعالی: و بالنجم هم یهتدون، و یقال: طلع النجم. (منتهی الارب) (آنندراج). این کلمه را با الف و لام، عرب درمورد ستاره ٔ ثریا اطلاق کنند و چون گویند طلع النجم، منظورشان ستاره ٔ پروین باشد. (اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
- نجم. [ن َ] (اِخ) (الَ. ) سوره ٔ پنجاه وسومین قرآن. 62 آیت است، پیش از سوره ٔ القمر و پس از سوره ٔ طور. بدین آیت آغاز میشود: و النجم اذا هوی. توضیح بیشتر ...
-
نجم. [ن ُ ج ُ] (ع اِ) ج ِ نَجْم. رجوع به نجم شود.
-
نجم. [ن َ] (اِخ) (شیخ. ) یا شیخ نجم الدین. از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است. امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است:
به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری
بلائی، فتنه جوئی، آفتی، شوخی، ستمکاری.
دارم بتی که غیر جفا نیست کار او
من بهر او هلاکم و اغیار یار او.
منمای چو آئینه رخ خود همه کس را
بشنو سخن من که اثرهاست نفس را.
رجوع به مجالس النفایس ص 119 و ص 295 شود. توضیح بیشتر ...
-
نجم. [ن َ] (اِخ) محمود، فرزند رکن الدین محمد، معروف به ملانجم الدین. به روایت مؤلف صبح گلشن «در محاربه ٔ شاه شجاع و شاه منصور شربت شهادت نوش نمود». او راست:
گفتم به صلاح کوشم و مستوری
وز یار جفاپیشه گزینم دوری
جانم به چنین قصه چو راضی گردد
بیچاره دلم نمیدهد دستوری.
رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن ص 386 وقاموس الاعلام ج 6 شود. توضیح بیشتر ...
-
نجم. [ن َ] (اِخ) حسن کرمانی، معروف به شهرویه و حکیم نجم الدین. این دو بیت را مؤلف صبح گلشن از او آورده است:
جز حادثه هرگز طلبم کس نکند
یک پرسش گرم جز تبم کس نکند
ور جان به لب آیدم به جز مردم چشم
یک قطره ٔ آب بر لبم کس نکند.
در مجمعالفصحا نیز چند قطعه از او نقل شده است بی آنکه از حال و زمانش اطلاعی به دست دهد. از جمله در وصف قلم:
ای گشاده زبان و بسته میان
ترجمان دلی تو همچو زبان
در زبان تو گنجهای هنر
در بیان تو رازهای نهان
شبه زائی همی و مشک خوری
وآنگهی در سیه گهرپنهان
صورتت چشم خصم را تیری است
کهرباپیکری شبه پیکان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
نجم در فرهنگ عمید
-
پنجاهوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم،
[جمع: نُجوم و اَنجم] [قدیمی] ستاره، کوکب،
[جمع: نُجوم] [قدیمی] قسط،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
نجم در فارسی به انگلیسی
نام های ایرانی
نجم در نام های ایرانی
- دخترانه، ستاره، نام سوره ای در قرآن کریم
عربی به فارسی
نجم در عربی به فارسی
- جسم روشن , جرم اسمانی , جرم نورافکن اسمانی , ادم نورانی , پر فروغ , شخصیت تابناک , ستاره , نشان ستاره. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
نجم در فرهنگ فارسی هوشیار
- ستاره، کوکب، اختر
فرهنگ فارسی آزاد
نجم در فرهنگ فارسی آزاد
- نَجم، نام سوره 53 قرآنست که مکیه می باشد و 62 آیه دارد،
- نَجم، غیر از معانی مصدری، ستاره (جمع: اَنجُم، نُجُوم، نُجُم، اَنجام)، گیاه بدون و ساقه بلند، ثریا (پروین)، اصل و اساس (لَیسَ لِهذا الاَمرِ نَجمٌ یعنی این امر هیچ اصلی ندارد)، وقت پرداخت دین یا قسط آن، قسط، ستاره سینما، ایضاً در تفسیر به «نزول قرآن » هم اطلاق شده است و این معنی در لسان العرب نیز آمده است،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید