معنی ناهموار

ناهموار
معادل ابجد

ناهموار در معادل ابجد

ناهموار
  • 303
حل جدول

ناهموار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناهموار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • کج، معوج، ناصاف، بی‌ترتیب، بی‌نظم، درشتناک، پست‌وبلند، پشته، گریوه، خشن، درشت، ستبر، گنده، نخراشیده، ناراست، ناشایسته، نامعقول،
    (متضاد) هموار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ناهموار در فرهنگ معین

  • نامساوی، نامناسب، دارای پستی و بلندی، غیر مسطح. [خوانش: (هَ) (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ناهموار در لغت نامه دهخدا

  • ناهموار. [هََ م ْ] (ص مرکب) غیرمسطح. درشت. دارای پستی و بلندی. (ناظم الاطباء). پر نشیب و فراز. (آنندراج) (غیاث اللغات). ناصاف. خشن. زمخت. قلمبه. ناخار. درشتناک. حزن:
    نشیب هاش چو چنگال های شیر دراز
    فرازهاش چو پشت پلنگ ناهموار.
    فرخی.
    آب را بین که چون همی نالد
    هر دم از همنشین ناهموار.
    سنائی.
    شید کافی سهمگین کولنگ بی هنجار شد
    برره هموار او خس رست و ناهموار شد.
    سوزنی.
    می کند هموار سوهان تیغ ناهموار را
    هر کجا باید درشتی کرد همواری چه سود؟
    صائب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ناهموار در فرهنگ عمید

  • زبر و زمخت، درشت،
    ناصاف، پرنشیب‌وفراز،
    بی‌نظم‌وترتیب،
    [قدیمی] گمراه و خودسر: زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ـ از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی: ۱۵۸)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ناهموار در فارسی به انگلیسی

  • Hilly, Irregular, Ragged, Rough, Rugged, Rutty, Uneven, Wavy
فارسی به ترکی

ناهموار در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ناهموار در فارسی به عربی

  • خشن، غیر عادل، غیر مستوی، فی العراء، متعرج، متقشر، وعر، وقح
فرهنگ فارسی هوشیار

ناهموار در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

ناهموار در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

ناهموار در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید