معنی نام گرایی
حل جدول
-اصالت تسمیه
-نام گرایی، نظر یا آیینی فلسفی است که اعلام میکند موجودات دارای ماهیت یا ذات نیستند و تعریفها در کل به گوهر موجودات بازنمیگردند و بیان عینی یا بازتاب واقعی نیستند؛ بلکه برداشتهایی هستند که خودمان آنها را در مورد چیزها و امور مطرح کردهایم. تمامی عنوانها و اصطلاحهای کلی از جمله آنها که گویا قرار است در منطق، نوع و جنس را متمایز و مشخص کنند، اسامی قراردادی هستند؛ یعنی نشانهها یا نمادهایی برخاستهاند و وجود عینی و واقعی ندارند. فقط امور خاص و مشخص وجود دارند. امور کلی یا جهانشمول یعنی امور تجریدی، ایدهها و ذاتها وجود عینی ندارند و جز زادههای تخیل یا زبان ما به حساب نمیآیند. سرخی در دنیا نیست؛ چیزهایی وجود دارند که سرخ هستند. از نظر یک نامگرا اموری که با یک نام خوانده میشوند، در هیچ چیز با هم شریک نیستند، مگر همان نام.
فرهنگ فارسی هوشیار
در ترکیبات آید و صفت را حاصل مصدر سازد بمعنی گراییدن: دست گرایی سرگرایی لشکر گرایی.
نور گرایی
در فرانسوی شید گرایی
لشکر گرایی
لشکر کشی: بلشکرگاه ماند دشت و گلها اندر او لشکر بود بر دشت به لشکر گرایی چون بهار آید. (لامعی. مهر 11: 4 ص 1082)
لغت نامه دهخدا
گرایی. [گ َ / گ ِ] (حامص) عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:
- دست گرایی،: هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. (کلیله و دمنه).
- سرگرایی،:
عاقبت عشق سرگرائی کرد
خاک در چشم کدخدائی کرد.
نظامی.
رجوع به دست گرای، سرگرای و نظایر آنها شود.
دست گرایی
دست گرایی. [دَ گ َ] (حامص مرکب) دستگرائی. رجوع به دستگرائی شود.
فرهنگ معین
گرایش و توجه به واقعیت ها و پرهیز از خیال بافی، وفاداری به طبیعت یا زندگی واقعی و بیان دقیق آن بدون خیال پردازی. نک رئالیسم. [خوانش: (~. گَ) [ع - فا.] (اِمص.)]
هم گرایی
(هَ. گِ) (حامص.) تقارب، کیفیت نزدیک شدن اجزای یک کل به یکدیگر.
فارسی به عربی
اشتراکیه
مطلق گرایی
حکم مطلق
سرمایه گرایی
راسمالیه
فرد گرایی
فردیه
ماده گرایی
مادیه
راستین گرایی
واقعیه
واقع گرایی
واقعیه
معادل ابجد
332