معادل ابجد
ناله در معادل ابجد
ناله
- 86
حل جدول
ناله در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ناله در مترادف و متضاد زبان فارسی
- آه، جزع، شیون، فریاد، فغان، تضرع، زاری، گریه، مویه، زوزه، صیحه، ضجه، ندبه، نعره، آوا، نغمه، زخ، ژخ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
ناله در فرهنگ معین
- زاری، صدای ناشی از درد یا ناراحتی، نوایی است از موسیقی. [خوانش: (لَ یا ل) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
ناله در لغت نامه دهخدا
-
ناله. [ل َ / ل ِ] (اِمص) (از: نال، نالیدن + ه، پسوند اسم مصدر، اسم معنی). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). آواز و صدائی که از روی درد و زاری از آدمی برآید. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). زاری. فغان. (فرهنگ نظام). آواز بلند که از سوز دل باشد. (غیاث اللغات). افغان. نال. (انجمن آرا). نالش. آواز بلند که از سوز دل برآید. (آنندراج). زفیر. (زمخشری). حنین. أنین. بانگ زار و حزین بیمار و دردمند. ضجه:
به گرد اندرون تیر چون ژاله بود
همه دشت از آن خستگان ناله بود. توضیح بیشتر ...
- ناله. [ل ِ] (اِخ) از دهات آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد است، در 18 هزارگزی جنوب سردشت و 18 هزارگزی جنوب جاده ٔ ارابه رو بیوران به سردشت. در منطقه ٔ کوهستانی و جنگلی معتدل با هوایی سالم واقع است و25 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ سردشت تأمین می شود. محصولش غلات، توتون، مازوج و گلوان است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). توضیح بیشتر ...
-
ناله. [ل ِ] (اِخ) محمد افندی (ملا. ) بغدادی متخلص به ناله، از پارسی گویان قرن سیزدهم است و به روایت مؤلف صبح گلشن، وی مدتی در استانبول به سر برده و دربار سلطنتی آنجا مقام و حرمتی داشته و سپس به سال 1317 هَ. ق. رخت عزیمت به هندوستان کشیده و در لکهنو اقامت جسته ودر اواخر عمر به بغداد مراجعت کرده است. او راست:
خواهم که چو با من به صد انداز نشینی
برخیزی و گویم بنشین بازنشینی.
رجوع به صبح گلشن ص 501 و قاموس الاعلام ج 6 شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
ناله در فرهنگ عمید
-
صدایی که از درد یا از سوز دل برآید، آواز سوزناک،
شکایت،
فارسی به انگلیسی
ناله در فارسی به انگلیسی
- Groan, Moan, Ululation, Whimper, Whine
فارسی به ترکی
ناله در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
ناله در فارسی به عربی
- آهه، انین، تذمر، عویل
فرهنگ فارسی هوشیار
ناله در فرهنگ فارسی هوشیار
- فغان، نالش، آواز بلند که از سوز دل آید
فارسی به ایتالیایی
ناله در فارسی به ایتالیایی
- lamentela
فارسی به آلمانی
ناله در فارسی به آلمانی
- Bejammern, Klagen (weh)
واژه پیشنهادی
ناله در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید