معنی ناقه

ناقه
معادل ابجد

ناقه در معادل ابجد

ناقه
  • 156
حل جدول

ناقه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناقه در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

ناقه در فرهنگ معین

  • (قِ) [ع. ناقه] (اِ. ) شتر ماده. ، ~ بر بلندی راندن کنایه از: کاری را آشکار کردن، کاری را آشکارانه انجام دادن. توضیح بیشتر ...
  • (قِ) [ع. ] (اِفا. ) آن که از بیماری بیرون آمده و هنوز کاملاً تندرست نشده، از بیماری برخاسته، بیمارخیز. ج. ناقهین. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ناقه در لغت نامه دهخدا

  • ناقه. [ق ِه ْ] (ع ص) از بیماری به شده. (مهذب الاسماء). به شده از بیماری. (منتهی الارب). آن باشد که از بیماری بیرون آمده باشد و هنوز تندرست نگشته و آن حال را نقاهت گویند. (فرهنگ نظام از جواهر اللغه). با «ها»ی ملفوظ، دارای نقاهت و آنکه ازبیماری برخاسته و به شده باشد، ولی ضعف و ناتوانی دروی باقی بود و جنگلوگ و جنکوک نیز گویند. (ناظم الاطباء). از بیماری برخاسته. از بیماری بهترشده. (زمخشری). که نقاهت دارد. بنوی از بیماری برخاسته. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ناقه در فرهنگ عمید

  • [جمع: نوق و اَنواق] شتر ماده،
    (نجوم) صورت فلکی مشترکی در ذات‌الکرسی، حامل رٲس‌المغول، و امراهالمسلسله، شتر، ستور،. توضیح بیشتر ...
  • بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد،
فرهنگ فارسی هوشیار

ناقه در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

ناقه در فرهنگ فارسی آزاد

  • ناقِه، کسی که بیماریش رفع شده و در دوران ضعف حاصله و جبران عوارض مرض باشد، درک و فهم کننده حدیث (جمع: نُقَّد)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید