معنی ناسور

ناسور
معادل ابجد

ناسور در معادل ابجد

ناسور
  • 317
حل جدول

ناسور در حل جدول

  • زخم آبکشیده
  • زخم سخت و غیرقابل علاج
مترادف و متضاد زبان فارسی

ناسور در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

ناسور در فرهنگ معین

  • (اِ.) زخمی که آب کشیده و عفونی شده باشد.
لغت نامه دهخدا

ناسور در لغت نامه دهخدا

  • ناسور. (ع اِ) ریش روان. (بحر الجواهر). ریش که بر گوشه ٔ چشم افتد و جایگاه دیگر. (مهذب الاسماء). ریش روان که اکثر در حوالی ماق چشم و حوالی مقعد و بن دندان پیدا گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ناصور. (معجم متن اللغه) (دهار):
    پیسی و ناسورکون و گربه پای
    خایه غر داری تو چون اشتردرای.
    رودکی.
    گفتند این تابوت بنی اسرائیل است ببرید به مزبله کار بنهید همچنان کردند هرکس بول بدانجا زده بود به رنج ناسور مبتلا شدی و در آن هلاک شدی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ناسور در فرهنگ عمید

  • زخمی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد،

    (صفت) زخمی،
فارسی به انگلیسی

ناسور در فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

ناسور در گویش مازندرانی

  • عضوی که صدمه ببیند و پس از بهبود حساس باشدزخمی که التیام...
فرهنگ فارسی هوشیار

ناسور در فرهنگ فارسی هوشیار

  • در تازی این واژه دو گونه نوشته می شود: ناسور و ناصور ریشینگی (اسم) زخمی که در گوشه چشمبن دندان وحوالی مقعد وغیره پیداگردد. توضیح مجرای خروج مواد چرکی که بصورت منفذی از پوست و مخاط سطحی بدن بخارج سربازکرده وابتدایش ازیک کانون چرکی عمقی که در زیر انساج است سرچشمه میگیرد. در ناسورها چون کانون چرکی در عمق انساج است ممکن است درمحل خروج چرک از پوست بدن ظاهرا تورمی مشاهده نشودجراحت مطائی ناصورفیستول. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید