معنی سنسور

لغت نامه دهخدا

سنسور

سنسور. [س َ] (ع اِ) خرطوم و آن را فیل و پشه هر دو دارند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

سنسور

حسگر

انگلیسی به فارسی

Binary Sensor

سنسور باینری، سنسور تماس، سنسور لامسه

معادل ابجد

سنسور

376

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری