معنی موخر
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
اصغر
فرهنگ فارسی هوشیار
پشت واپس، پس افتاده وامانده (اسم) عقب افتاده، واحدی که در عقب عمده قوی جای دارد موخره الجیش عقبدار. آنکه پس از دیگری است، واپس داشته شده، مقابل مقدم، دنباله چشم
موخر داشتن
پس انداختن به واپس انداختن، سپس آوردن (مصدر) عقب انداختن سپس آوردن: و اگر یک سبب بروتد مقرون مقدم داری و یکی موخر فاعلاتن آید.
بازپس
واپس، موخر، بعقب بودن
پس قراول
(اسم) موخر لشکر ساقه مقابل پیشقراول.
فارسی به انگلیسی
Permute, Transpose
معادل ابجد
846