معنی مهیاوه
لغت نامه دهخدا
مهیاوه. [م َهَْ وَ / وِ] (اِ مرکب) مهیوه. ماهیابه. ماهیاوه. نانخورشی که بیشتر مردم لار از ماهی ریزه کوچک در آفتاب ترتیب دهند و خورند. (برهان).
ماهیابه
ماهیابه. [ماه ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) صحناه. (دهار) (مهذب الاسماء). خوردنیی باشد که درلار و شیراز از ماهی اشنه سازند و آن را به عربی صحنات گویند گرم و خشک است در دویم. (برهان). خورشی است که در گرمسیرات فارس خاصه لارستان سازند و آن چنان باشد که ماهی اشنه یعنی نارس و کوچک را در ظرفی ریزندو بعضی داروهای گرم و خوشبو در آن ریخته سر آن ظرف را بسته در آفتاب گذارند تا از شدت و حدت آفتاب جوشیده گردد و به اصطلاح پخته شود آنگاه آن را با نان بخورند و مسموع شده بسیار بدبوست و عفونتی دارد و آن راماهیاوه نیز گویند. (آنندراج). صحنات و آن نان خورشی است از ماهیان خرد و سماق یا لیمو یا ترشی دیگر کرده. قریس. ماهیاوه. مهیاوه. مهیابه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماهیابه اندر گرمی و خشکی دون آبکامه است طبع را نرم کند و معده و روده ها را بزداید و شهوت طعام را بجنباند و خداوندان درد زانو را سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ماهیابه.
حل جدول
از غذاهای مخصوص جنوب ایران
خوراکی از ماهی
مهیاوه
از غذاهای مخصوص جنوب ایران
مهیاوه
غذایی از ماهی
مهیاوه
غذای مخصوص جنوب ایران
مهیاوه
غذای مخصوص مردم جنوب ایران
مهیاوه
غذای محلی هرمزگان
مهیاوه
معادل ابجد
67