معنی ملیجک

لغت نامه دهخدا

ملیجک

ملیجک. [م َ ج َ] (اِخ) (... اول) محمد فرزند دوستی چوپان گروسی برادر امینه اقدس یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه است. (از تاریخ رجال ایران ج 3 ص 219). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود.

ملیجک. [م َ ج َ] (اِخ) غلامعلی خان، معروف به ملیجک و ملقب به عزیزالسطان و بعد سردار محترم. برادرزاده ٔ امینه اقدس گروسی یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و پسر میرزا محمدخان، معروف به ملیجک اول و ملقب به امین خاقان است که در حدود 1296 هَ. ق. متولد گردید و از اوان کودکی به قدری مورد محبت و توجه ناصرالدین شاه واقع شد که از فرزندان خودش هم او را بیشتر دوست می داشت، به طوری که او را در سفر سوم (1306-1307هَ. ق.). همراه خود به اروپا برد و اخترالدوله دخترش را هم به حباله ٔ نکاح او درآورد.اما پس از قتل ناصرالدین شاه عزت و ثروت خود را به تدریج از دست داد و میان او و دختر شاه هم متارکه شد وسرانجام به سال 1318 هَ.ش. در 61سالگی در عین فقر و بدبختی درگذشت. (از تاریخ رجال ایران ج 3 صص 20- 21). رجوع به همین مأخذ و دایرهالمعارف فارسی شود.

ضرب المثل فارسی

بادنجان دور قاب چین

افراد متملق و چاپلوس را به این نام و نشان می­خوانند و بدین وسیله از آنان و رفتار خفت آمیزشان به زشتی یاد می­کنند.
اما ریشه­ ی تاریخی آن:
آن­چه که مخصوصا در آشپزان سرخه حصار در زمان ناصرالدین شاه قابل توجه بود و برای شناخت متملقان و چاپلوسان ریاکار که در هر عصر و زمان به شکل و هیاتی خود نمایی میکنند آموزندگی داشت، موضوع سبزی پاک کردن و بادنجان دور قاپ چیدن از طرف وزرا و امرا و رجال قوم بود که با این عمل و رفتار خویش جلافت و بی­مزگی در امر تملق و چاپلوسی را تا حد پستی و دنائت طبع می­رسانیدند.
کسانیکه در امر طبخ و آشپزی مطلقا چیزی نمی­دانستند و کاری از آن­ها ساخته نبود. این عده که در صدر آن­ها صدر اعظم قرار داشت دو وظیفه­ ی مهم و خطیر !! بر عهده داشتند:
یکی آن­که چهار زانو بر زمین بنشینند و مثل خدمه­ های آشپزخانه بادنجان را پوست بکنند.
دیگر آن­که این بادنجان­ها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قاب­های آش و خورش بچینند.
شادروان عبدالله مستوفی می­نویسد: «من خود عکسی از این آشپزان دیده ­ام که صدر اعظم مشغول پوست کردن بادنجان، و سایرین هریک به کاری مشغول بودند.» این آقایان رجال و بزرگان کشور طوری حساب کار را داشتند که بادنجان­ها را موقعی که شاه سری به چادر آن­ها می­زد به دور قاب می­چیدند و مخصوصا دقت و سلیقه به کار می­بردند که بادنجان­ها را به طرزی زیبا و شاه پسند دور قاب­ها بچینند تا مسرت خاطر ناصرالدین شاه فراهم آید و نسبت به مراتب اخلاص و چاکری آن­ها اظهار تفقد و عنایت فرماید.
دکتر فورویه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه می­نویسد: «... اعلیحضرت مرا هم دعوت کرد که در این آشپزان شرکت کنم. من هم اطاعت کردم و در جلوی مقداری بادنجان نشستم و مشغول شدم که این شغل جدید خود را تا آن­جا که می­توانم به خوبی انجام دهم. در همین موقع ملیجک به شاه گفت بادنجان­هایی که به دست یک نفر فرنگی پوست کنده شود نجس است. شاه امر را به شوخی گذراند و محمد خان پدر ملیجک تمام بادنجان­هایی را که من پوست کنده بودم جمع کرد و عمدتا آن­ها را با نوک کارد بر می­چید تا دستش به بادنجان­هایی که دست من به آن­ها خورده بود نخورد. بعد بادنجان­ها و سینی و کارد را با خود بیرون برد...»
در هر صورت اصطلاح بادنجان دور قاپ چین از آن تاریخ ناظر بر افراد متملق و چاپلوس گردیده رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است.

معادل ابجد

ملیجک

103

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری