معنی ملاج

فارسی به انگلیسی

ملاج‌

Fontanel, Fontanelle

فرهنگ فارسی هوشیار

ملاج

(اسم) قسمت جلو سر بچه: } رویم را بر گردانیدم و سنجاق را تا بیخ توی ملاج بچه فرو کردم. { (ص. هدایت)


غاذه

جاندانه ملاج بخشی است از استخوان سر که در کودکان چندی نرم است

لغت نامه دهخدا

ملاج

ملاج. [م َ](اِ) نقطه ای است روی جمجمه ٔ کودک که نرم است و به زودی سفت و منعقد نمی شود...(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده). و رجوع به ملاز شود. || ملاز. سق. سَغّ. کام.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

ملاج

(مَ) (اِ.) [ع.] قسمت بالای جمجمه که در دوران نوزادی نرم است.

حل جدول

ملاج

جان دانه

مغز سر، کله سر

جمجمه نرم نوزاد


ملاج و جمجمه نوزاد

یافوخ


جمجمه نوزاد

ملاج


جمجمه نرم نوزاد

ملاج

فرهنگ عمید

ملاج

قسمت جلو و عقب جمجمه که در نوزادان استخوان‌های آن نرم است،


جان دانه

=ملاج


ملاز

زبان کوچک که در حلق انسان قرار دارد،
ملاج

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ملاج

74

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری