معنی مقلوب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) برگردانیده شده، وارونه شده.
فرهنگ عمید
وارونهشده، برگردانیدهشده،
(ادبی) در بدیع، شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا، و امثال اینها به کار برده شده باشد، مانند این شعر: هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزیتکین: لغتنامه: مقلوب)،
(قید) [قدیمی] برگشته، واژگون،
حل جدول
دگرگون شده، برگردانده شده، وارونه شده
مترادف و متضاد زبان فارسی
قلبشده، باژگونه، برگردانیده، وارونهشده، واژگون
فارسی به انگلیسی
Distortion, Inverse, Reverse
فارسی به عربی
بدیل
عربی به فارسی
برگشتگی , برگردانی , بالعکس کردن , سوء تعبیر , انحراف , سخن واژگون , قلب عبارت , معکوس کردن نسبت
فرهنگ فارسی هوشیار
برگردانیده و باژگونه شده، وارونه
فرهنگ فارسی آزاد
مَقلُوب، برگشته، دگرگون، واژگون، زیر و رو شده، زیر و زبر برگشته،
معادل ابجد
178