معادل ابجد
مفید در معادل ابجد
مفید
- 134
حل جدول
مفید در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
مفید در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
سودبخش، سودمند، فایدهبخش، موثر، نافع، نتیجهبخش،
(متضاد) زیانآور، زیانبار، زیانبخش، مضر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
مفید در فرهنگ معین
- (مُ) [ع.] (اِفا.) سودمند، با فایده.
لغت نامه دهخدا
مفید در لغت نامه دهخدا
- مفید. [م ُ](ع ص) فایده دهنده. (آنندراج). فایده دهنده. سودمند. بافایده. نافع. (از ناظم الاطباء). سودبخش. (از محیط المحیط): آنگاه. انابت مفید نباشد. (کلیله و دمنه). هر کجا رأی پست بود شجاعت قوی مفید نباشد. (کلیله و دمنه). این هر دو مقامه ٔ سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نه. (مقامات حمیدی چ اصفهان ص 4). اما با قضای آسمانی کوشش انسانی مفید نیست. توضیح بیشتر ...
- مفید. [م ُ](اِخ)(خواجه. ) عبدالجبار قزوینی. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود. توضیح بیشتر ...
- مفید. [م ُ](اِخ) عبدالرحمان نیشابوری. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی و برادرش، ابوسعید محمد را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود. توضیح بیشتر ...
- مفید. [م ُ](اِخ)(شیخ. ) محمدبن النعمان بن عبدالسلام، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن المعلم. محقق بزرگ، کثیر التصانیف در اصول و کلام و فقه. در عکبرا به ده فرسنگی بغداد متولد شد و در همین شهر نشأت یافت و درگذشت. وی پیشوای امامیه در زمان خود بود و در حدود دویست تصنیف به او نسبت داده شده که از جمله ٔ آنهاست: «الارکان فی دعائم الدین » و «العیون و المحاسن » و «اصول الفقه » و «الکلام فی وجوه اعجاز القرآن » و «تاریخ الشریعه» و «الایضاح فی الامامه». توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مفید در فرهنگ عمید
- فایدهدهنده، سودمند،
فرهنگ واژههای فارسی سره
مفید در فرهنگ واژههای فارسی سره
- سودمند، کارآمد
کلمات بیگانه به فارسی
مفید در کلمات بیگانه به فارسی
فارسی به انگلیسی
مفید در فارسی به انگلیسی
- Advantageous, Effectual, Efficacious, Expedient, Gainful, Instrumental, Positive, Practicable, Practical, Profitable, Salutary, Serviceable, Strategic, Useful, Utilitarian. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
مفید در فارسی به ترکی
- faydalı
فارسی به عربی
مفید در فارسی به عربی
- جید، ذو دور فعال، مثمر، مربح، مساعد، مفید
عربی به فارسی
مفید در عربی به فارسی
- سودمند , نافع , باصرفه , مفید , پرمنفعت , بااستفاده , بادست انجام شده , دستی , دم دست , اماده , موجود , قابل استفاده , چابک , چالا ک , ماهر , استاد در کار خود , روان , بسهولت قابل استفاده , سهل الا ستعمال , بافایده , خوش مزاج , سرحال , سالم و بی خطر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
مفید در فرهنگ فارسی هوشیار
- فایده دهنده، سود بخش، نافع
فرهنگ فارسی آزاد
مفید در فرهنگ فارسی آزاد
- مُفِید، (اسم فاعل از اِفادَه) فائده دهنده، عطا کننده (علم یا مال و غیره)، گیرنده و کسب کننده (علم، مال و غیره را) (از اضداد است)، در فارسی فقط به معنای فائده بخش و سودمند مصطلح است،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
مفید در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
مفید در فارسی به آلمانی
- Artig, Brauchbar, Brav, Gut, Nützlich, Tauglich, Hilfreich
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید
قافیه