معنی مغازه فروش دارو

حل جدول

مغازه فروش دارو

داروخانه


دارو فروش

صیدلی

صیدلانی


مغازه

دکان

لغت نامه دهخدا

مغازه

مغازه. [م َزَ / زِ](اِ) مأخوذ از ترکی، دکان بزرگ و ترکان این لفظ را از مگازن فرانسه گرفته و فرنگان از مخزن تازی اخذ کرده اند.(ناظم الاطباء). مأخوذ از ماگازن فرانسه و اصل ماگازن مخزن عربی است. دکان.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمه ای است مأخوذ از «مخزن » عربی(جای ذخیره) و آن به جائی اطلاق شود که اشیاء و کالاها همچون مواد غذائی و خواربار و جز اینها را در آن بطور منظم جای دهند فروش را مانند مغازه ٔ گندم فروشی، مغازه ٔ پارچه فروشی، مغازه ٔ خواربار و لبنیات فروشی، مغازه ٔ آجیل و شیرینی فروشی.(از لاروس). در تداول فارسی امروز این کلمه معادل دکان به کار می رود. و رجوع به دکان معنی اول شود.


مغازه دار

مغازه دار. [م َ زَ / زِ](نف مرکب) دارنده ٔ مغازه. دکان دار. آنکه صاحب مغازه است.


دارو

دارو. (اِ) هرچه با آن دردی را درمان کنند. دوا. جوهر یا ماده ای که برای قطع بیماری بکار رود:
خواب در چشم آورد گویند گرد کوکنار
با فراق روی او داروی بیخوابی شود.
خسروانی.
راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بود
می زده را هم به می دارو و مرهم بود.
منوچهری.
در ساعت بوالقاسم کحال را آنجا آوردند تا آن تیر از وی جدا کرد و دارو نهاد. (تاریخ بیهقی).
زین دیو، وفا چرا طمع داری ؟
هرگز جوید کس از عدو دارو؟
ناصرخسرو.
ای بسا شیر، کان ترا آهوست
ای بسا در دکان ترا داروست.
سنائی.
او را فلک برای طبیبی خویش برد
کز دیرباز داروی او آزموده بود.
خاقانی.
حرام آمد علف تاراج کردن
به دارو طبع را محتاج کردن.
نظامی.
|| در ترکیبات ذیل بصورت مزید مؤخر بکار رفته است: آزاددارو. بیهوش دارو. جاندارو. جیل دارو. خسرودارو. زهردارو. سیاه دارو. شاهدارو. شفادارو. گاودارو. گیل دارو. لیمودارو. ماش دارو. نوش دارو:
طبیب بهی روی با آب و رنگ
ز حکم خدا نوشدارو بچنگ.
نظامی.
|| شراب. (لغات محلی شوشتر). || نوره که ازاله ٔ موی بدن کند. (لغات محلی شوشتر). || ارزن. || باروت. رجوع به باروت شود. || طبقه پستی از مغان. || مسکرات مایع. || مرد نیک و خوب. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

دارو سازی

‎ عمل دارو ساز، (اسم) مغازه یا کارخانه ای که در آن دارو تهیه کنند برای فروش.


مغازه

دکان بزرگ

فرهنگ معین

مغازه

(مَ زِ) [فر.] (اِ.) دکان، انبار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مغازه

بوتیک، حجره، دکان، دکه، فروشگاه، مخزن، انبار

تعبیر خواب

دارو

گر بیند بیماری دارو بخورد و او موافق بود، دلیل که صلاح دین. ابراهیم کرمانی گوید: اگر دارو موافق نبود، دلیل که صلاح دین وی زایل شود. اگر دارو جهت شفا نوشید، دلیل که به قدر موافقت دارو صلاح دنیا طلبد. اگر بیند جهت مردم دارو تهیه می کرد، دلیل که با مردم نیکوئی کند. اگر بیند داروی خشک می ستد، دلیل که از غم و اندوه باز رهد. - محمد بن سیرین

فرهنگ عمید

مغازه

دکان

فارسی به ایتالیایی

مغازه

negozio

فارسی به آلمانی

مغازه

Geschäft (n), Laden (m), Werkstatt (f)

معادل ابجد

مغازه فروش دارو

1850

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری