معنی معدود
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
شمرده شده، حساب شده، کم، اندک. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]
فرهنگ عمید
شمرده، شمارشده، شمردهشده،
[مجاز] کم، اندک،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندک، انگشتشمار، قلیل، کم،
(متضاد) بسیار، کثیر، معتنابه، شمردهشده
فارسی به انگلیسی
Few, Low, Narrow, Scant, Several, Slim, Small
فارسی به عربی
بعض، فقیر، قلیلا
فرهنگ فارسی هوشیار
شمار کرده شده، بحساب آمده و حساب شده
فرهنگ فارسی آزاد
مَعدُود، (اسم مفعول عَدّ، یَعُدُّ) شمرده شده، محسوب گردیده و تصور شده، در فارسی به معنای تعداد کم و اندک نیز مصطلح است،
فارسی به آلمانی
Arm, Mangelhaft, Schlecht, Einige, Wenig, Wenige
معادل ابجد
124