معنی معاصر

حل جدول

معاصر

هم دوره، هم زمان، هم عصر، امروزی

کنونی

همدوره

هم دوره

همزمان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

معاصر

هم روزگار، امروزی، امروزین

مترادف و متضاد زبان فارسی

معاصر

هم‌دوره، هم‌زمان، هم‌عصر، امروزین، امروزه، جدید

فارسی به ترکی

معاصر‬

çağdaş

فارسی به عربی

معاصر

معاصر

فرهنگ فارسی هوشیار

معاصر

هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین

عربی به فارسی

معاصر

معاصر , همزمان , هم دوره

لغت نامه دهخدا

معاصر

معاصر. [م ُ ص ِ] (ع ص) هم عهد و هم زمانه. (غیاث) (آنندراج). هم عصر و هم زمانه. ج، معاصرین. (ناظم الاطباء).

معاصر. [م َ ص ِ] (ع ص، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معصر به معنی دختری که به رسیدگی حیض نزدیک باشد. (آنندراج).و رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مَعصَرَه. (بحرالجواهر) (اقرب الموارد). و رجوع به معصره شود.

فرهنگ عمید

معاصر

هم‌عصر، هم‌دوره، هم‌زمان،

کلمات بیگانه به فارسی

معاصر

امروزین - امروزی

فارسی به انگلیسی

معاصر

Coeval, Contemporaneous, Contemporary, Current, Modern

فرهنگ فارسی آزاد

معاصر

مَعاصِر، هم عصر، هم دوره،

مَعاصِر، به مُعصِر، مَعصَر، مِعصَر مراجعه شود،

فارسی به ایتالیایی

معاصر

contemporaneo

فارسی به آلمانی

معاصر

Gleichzeitig, Zeitgenosse (m), Zeitgenössisch

فرهنگ معین

معاصر

(مُ ص) [ع.] (اِفا.) هم عصر، هم زمانه.

معادل ابجد

معاصر

401

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری