معنی مصفر

لغت نامه دهخدا

مصفر

مصفر. [م ُ ص َف ْ ف ِ](ع ص) بسیار تیزدهنده، گویند: فلان مصفر استه.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء).
- مصفرالاست، لقبی است ابوجهل را.

مصفر. [م ُ ف ِ](ع ص) تهیدست و محتاج.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء).

مصفر. [م ُ ص َف ْ ف َ](ع ص) گرسنه.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(آنندراج).

مصفر. [م ُ ف َرر](ع ص) زرد.(ناظم الاطباء). زردشده.(یادداشت مؤلف). || ارض مصفره؛ زمینی که نبات او خرد بود.(مهذب الاسماء).


مصفرة

مصفره. [م ُ ص َف ْ ف َ رَ](ع ص) تأنیث مصفر. رجوع به مصفَّر شود.

حل جدول

مصفر

زردفام، مایل به زردی

عربی به فارسی

مصفر

زردفام , مایل بزردی

فرهنگ فارسی آزاد

مصفر

مُصَفِّر، زرد شده، زرد،

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

NPO material

ماده NPO ماده دی الکتریک جبران کننده حرارتی که ضریب حرارتی بسیار پایداری دارد و برای خازنهای سرامیکی به کار می رود. این واژه از منفی - مثبت - مصفر مشتق شده است.

برق و الکترونیک

Npo Material

ماده Npo ماده دی الکتریک جبران کننده حرارتی که ضریب حرارتی بسیار پایداری دارد و برای خازنهای سرامیکی به کار می رود، این واژه از منفی، مثبت، مصفر مشتق شده است

معادل ابجد

مصفر

410

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری